به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) میگفتند از جزئیات ماجرا اطلاعی ندارند و از آنچه در خاک عراق میگذرد باخبر نیستند. احتمالاً راستش را نمیگفتند و خودشان را به آن راه میزدند. هم دولت آلمان غربی و هم کمپانی کورت مدعی بودند آنچه به عنوان مواد شیمیایی به عراق صادر میشود – و در اختیار رژیم بعث قرار میگیرد – فقط برای مصارف کشاورزی است و عراقیها از آنها برای تولید سموم دفع آفات استفاده میکنند. حتی کمپانی کورت که فروشنده این مواد به دولت عراق بود بیانیهای صادر کرد و منکر هرگونه انحراف و خطایی از روند اجرای پروژه مبارزه با آفات کشاورزی در عراق شد. ما میدانستیم چه خبر است و به آنچه در جریان بود معترض بودیم. بسیاری از دولتهای دور و نزدیک و نیز سازمانهای بینالمللی صدای ما را میشنیدند، اما به روی خودشان نمیآوردند و حداکثر به ابراز نگرانیهای بیفایده بسنده میکردند.
نه فقط ما، که حتی دشمنان ما، از جمله امریکاییها و اسرائیلیها هم از واقعیت ماجرا مطلع بودند و حتی سعی میکردند با فشار به دولت آلمان غربی، تجارت مواد شیمیایی با عراق را محدود کنند. زیرا تجهیز صدام به چنین تسلیحاتی، آنهم به شکل گسترده و پایدار را برای خودشان خطرناک میدیدند. امریکاییها در شرارت صدام ضد ایران – و سیاست مهار انقلاب اسلامی – با بعثیها همگام بودند، اما با تجهیز این رژیم و دیکتاتورش به تسلیحاتی که ممکن بود علیه اسرائیل به کار گرفته شود مخالفت میکردند. برای آنها صدام تا آنجا باید مجهز میشد که جلوی ایران را بگیرد، نه اینکه به خطری برای اسرائیل و دیگر دولتهای همسو با امریکا در منطقه تبدیل شود.
روایت خبرنگار مجله نیوزویک از فعالیتهای مشکوک در عراق
مطلبی که خبرنگار مجله امریکایی نیوزویک نوشت و سوم شهریور ۱۳۶۳ رادیو اسرائیل هم به آن پرداخت، شرایط را به خوبی تشریح میکند. «سال گذشته، دولت عراق از یکی از کارخانههای آلمان غربی محمولهای دریافت کرد که ظاهراً حاوی مواد دفع آفات بود. ولی بنا بر گزارشهای رسیده از امریکا و منابع خارجی دیگر، عراق این مواد را برای ساختن سلاحهای شیمیایی و گازهای اعصاب به کار برد و انتظار میرود که تأسیسات ایجاد شده تا چند هفته دیگر رسماً شروع به کار نماید. کمپانی کورت که طراح پروژه مزبور است، مرتباً ارتکاب هر نوع خطایی را تکذیب کرده است، ولی مقامات امریکایی همچنان نگران این مسأله بودند، تا جایی که حتی تصمیم گرفتند با یک حمله هوایی این مجتمع را نابود سازند… این مقامات مجبور شدند از اجرای حمله هوایی منصرف شوند زیرا که این تأسیسات در نزدیکی بغداد قرار دارد، یعنی جایی که چهار میلیون نفر در آن زندگی میکنند.»
گزارش چنین ادامه مییافت که «انفجار این تأسیسات باعث میشود که گازها متصاعد شده و باعث مرگ هزار نفر گردد. سازمانهای اطلاعاتی اطمینان دارند که تا چندی دیگر میتوان اثرات گازهای تابون را در جبهههای جنگ مشاهده کرد. چهار ماه قبل، مقامات امریکایی و اسرائیلی سلسله گفتوگوهایی را با مقامات بن آغاز کردند و تلاش داشتند تا دولت آلمان از کمپانی کورت بخواهد که از ارسال گازهای سمی و ایجاد تأسیسات در عراق خودداری ورزد. دولت آلمان این عمل را غیرقانونی دانست و از اجرای آن سرباز زد. حتی دولت عراق هم اجازه نداد که بازرسان آلمانی از این تأسیسات دیدن کنند.»
ما و تسلیحات شیمیایی
تا جایی که میدانیم، بعثیها بعد از عملیات خیبر (اسفند ۱۳۶۲) هرچه بیشتر به استفاده از سلاح شیمیایی روی آوردند و چنین تسلیحاتی را برای فروشکستن موج حملات ما به کار گرفتند. همین گاز اعصاب که در گزارش بالا به آن اشاره شد، حداقل ۱۴۳ بار در مقاطع مختلف جنگ به کار رفت، که بعد از عامل تاولزا، دومین عامل پرکاربرد بعثیها ضد ما بود. عامل اعصاب، چنان که اسمش هم نشان میدهد برای حمله به سیستم عصبی در آنزیمهای حیاتی آن نفوذ و عملکردش را مختل میکند و – باتوجه به شدت جراحت و مسمومیت – عوارضی مثل تشنج و سکته به دنبال دارد. بعثیها در خاک خودشان هم بارها از بمبهای شیمیایی استفاده کردند، اما در آنچه به کشور ما مربوط میشد مناطقی از خوزستان و کردستان و ایلام و آذربایجان غربی و کرمانشاه را با چنین بمبهایی هدف گرفتند. خوزستان بیشتر از استانهای دیگر ما، حداقل ۲۲۵ بار هدف چنین حملاتی شد.
این آمار و ارقام، و نیز اطلاعات ارزشمند دیگر درباره حملات شیمیایی رژیم بعث و جزییات و چگونگی استفاده آنان از تسلیحات شیمیایی در کتاب «دایرهالمعارف مصور جنگ ایران و عراق» نوشته جعفر شیرعلینیا (نشر سایان) موجود است. همچنین گزارش هفتهنامه امریکایی نیوزویک که رادیو اسرائیل هم به آن پرداخت، در سیودومین کتاب از مجموعه کتابهای روزشمار جنگ ایران و عراق، با عنوان «رکود در جبهه؛ تحرک در دیپلماسی» وجود دارد. این کتاب به همت یعقوب نعمتی و حجتالله کریمی تدوین شده و مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشرش کرده است. کتابهای دیگری هم در همین زمینه وجود دارند، که مطالعه هرکدام از آنها تصویر ذهنی ما نسبت به این موضوع را کاملتر میکند. مانند: «کاربرد سلاح های شیمیایی در جنگ ایران و عراق : بررسی واکنش شورای امنیت سازمان ملل به کاربرد گازهای شیمیایی در جنگ» از رندی هونس هامر اوگارن با ترجمه مجید کریمی، انتشارات دافوس؛ «نفس مسموم»، نوشته مهدی نیرومنش، انتشارات سروش؛ «تاریخ شفاهی بمباران شیمیایی سردشت»، علیرضا ملائی توانی، ریزان حکمت، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
نه فقط ما، که حتی دشمنان ما، از جمله امریکاییها و اسرائیلیها هم از واقعیت ماجرا مطلع بودند و حتی سعی میکردند با فشار به دولت آلمان غربی، تجارت مواد شیمیایی با عراق را محدود کنند. زیرا تجهیز صدام به چنین تسلیحاتی، آنهم به شکل گسترده و پایدار را برای خودشان خطرناک میدیدند. امریکاییها در شرارت صدام ضد ایران – و سیاست مهار انقلاب اسلامی – با بعثیها همگام بودند، اما با تجهیز این رژیم و دیکتاتورش به تسلیحاتی که ممکن بود علیه اسرائیل به کار گرفته شود مخالفت میکردند. برای آنها صدام تا آنجا باید مجهز میشد که جلوی ایران را بگیرد، نه اینکه به خطری برای اسرائیل و دیگر دولتهای همسو با امریکا در منطقه تبدیل شود.
روایت خبرنگار مجله نیوزویک از فعالیتهای مشکوک در عراق
مطلبی که خبرنگار مجله امریکایی نیوزویک نوشت و سوم شهریور ۱۳۶۳ رادیو اسرائیل هم به آن پرداخت، شرایط را به خوبی تشریح میکند. «سال گذشته، دولت عراق از یکی از کارخانههای آلمان غربی محمولهای دریافت کرد که ظاهراً حاوی مواد دفع آفات بود. ولی بنا بر گزارشهای رسیده از امریکا و منابع خارجی دیگر، عراق این مواد را برای ساختن سلاحهای شیمیایی و گازهای اعصاب به کار برد و انتظار میرود که تأسیسات ایجاد شده تا چند هفته دیگر رسماً شروع به کار نماید. کمپانی کورت که طراح پروژه مزبور است، مرتباً ارتکاب هر نوع خطایی را تکذیب کرده است، ولی مقامات امریکایی همچنان نگران این مسأله بودند، تا جایی که حتی تصمیم گرفتند با یک حمله هوایی این مجتمع را نابود سازند… این مقامات مجبور شدند از اجرای حمله هوایی منصرف شوند زیرا که این تأسیسات در نزدیکی بغداد قرار دارد، یعنی جایی که چهار میلیون نفر در آن زندگی میکنند.»
گزارش چنین ادامه مییافت که «انفجار این تأسیسات باعث میشود که گازها متصاعد شده و باعث مرگ هزار نفر گردد. سازمانهای اطلاعاتی اطمینان دارند که تا چندی دیگر میتوان اثرات گازهای تابون را در جبهههای جنگ مشاهده کرد. چهار ماه قبل، مقامات امریکایی و اسرائیلی سلسله گفتوگوهایی را با مقامات بن آغاز کردند و تلاش داشتند تا دولت آلمان از کمپانی کورت بخواهد که از ارسال گازهای سمی و ایجاد تأسیسات در عراق خودداری ورزد. دولت آلمان این عمل را غیرقانونی دانست و از اجرای آن سرباز زد. حتی دولت عراق هم اجازه نداد که بازرسان آلمانی از این تأسیسات دیدن کنند.»
ما و تسلیحات شیمیایی
تا جایی که میدانیم، بعثیها بعد از عملیات خیبر (اسفند ۱۳۶۲) هرچه بیشتر به استفاده از سلاح شیمیایی روی آوردند و چنین تسلیحاتی را برای فروشکستن موج حملات ما به کار گرفتند. همین گاز اعصاب که در گزارش بالا به آن اشاره شد، حداقل ۱۴۳ بار در مقاطع مختلف جنگ به کار رفت، که بعد از عامل تاولزا، دومین عامل پرکاربرد بعثیها ضد ما بود. عامل اعصاب، چنان که اسمش هم نشان میدهد برای حمله به سیستم عصبی در آنزیمهای حیاتی آن نفوذ و عملکردش را مختل میکند و – باتوجه به شدت جراحت و مسمومیت – عوارضی مثل تشنج و سکته به دنبال دارد. بعثیها در خاک خودشان هم بارها از بمبهای شیمیایی استفاده کردند، اما در آنچه به کشور ما مربوط میشد مناطقی از خوزستان و کردستان و ایلام و آذربایجان غربی و کرمانشاه را با چنین بمبهایی هدف گرفتند. خوزستان بیشتر از استانهای دیگر ما، حداقل ۲۲۵ بار هدف چنین حملاتی شد.
این آمار و ارقام، و نیز اطلاعات ارزشمند دیگر درباره حملات شیمیایی رژیم بعث و جزییات و چگونگی استفاده آنان از تسلیحات شیمیایی در کتاب «دایرهالمعارف مصور جنگ ایران و عراق» نوشته جعفر شیرعلینیا (نشر سایان) موجود است. همچنین گزارش هفتهنامه امریکایی نیوزویک که رادیو اسرائیل هم به آن پرداخت، در سیودومین کتاب از مجموعه کتابهای روزشمار جنگ ایران و عراق، با عنوان «رکود در جبهه؛ تحرک در دیپلماسی» وجود دارد. این کتاب به همت یعقوب نعمتی و حجتالله کریمی تدوین شده و مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشرش کرده است. کتابهای دیگری هم در همین زمینه وجود دارند، که مطالعه هرکدام از آنها تصویر ذهنی ما نسبت به این موضوع را کاملتر میکند. مانند: «کاربرد سلاح های شیمیایی در جنگ ایران و عراق : بررسی واکنش شورای امنیت سازمان ملل به کاربرد گازهای شیمیایی در جنگ» از رندی هونس هامر اوگارن با ترجمه مجید کریمی، انتشارات دافوس؛ «نفس مسموم»، نوشته مهدی نیرومنش، انتشارات سروش؛ «تاریخ شفاهی بمباران شیمیایی سردشت»، علیرضا ملائی توانی، ریزان حکمت، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
ثبت دیدگاه