شهریار نیوز:
– زبان کتاب کودک چقدر و چرا مهم است؟
زبان کتاب کودک مهم است؛ چون اولین برخورد کودک با جهان بیرون از نظر متن از طریق کتاب به دست میآید؛ یعنی اولین تجربه بیرونی و اولین مواجهه کودک با جهان بیرون از خانواده و خودش، از طریق کلمات به دست میآید؛ کلماتی که میشنود یا برایش خوانده میشود یا کلماتی که خودش سواد دارد و میخواند. این یک مسیر ارتباط است. این مسیر اگر هموار باشد، راه کودک به جهان بیرون خیلی سادهتر است و اگر ناهموار باشد، معلوم است که اتفاقات بدی میافتد و حتی ممکن است که کودک از این مسیر و در نیمه راه برگردد و دیگر به شنیدن یا خواندن داستان تمایلی نشان ندهد.
– اگر نویسنده یا مترجم به عمد یا غیرعمد زبان ویراستاری را رعایت نکند؛ آیا ویراستار حق دست بردن در متن را دارد؟
اصولا ما میگوییم اثر، متعلق به صاحبِ اثر است: یعنی به نویسنده یا مترجم. در ایران چون قوانین کپیرایت نداریم، اگر مترجم بیاید و یک کتاب کودک را ترجمه کند و نتواند مفاهیم را از طریق زبان منتقل کند، من خودم به عنوان ویراستار با او تماس میگیرم و پیشنهاد میدهم که به اصطلاحِ ما ویراستارها، چطور زبان را بومیسازی کند و ارتقا دهد و زبان را شفاف و نزدیک به زبان کودک کند. نه حتی به زبان معیار جامعه بلکه زبان کودک؛ چرا که در ایران حدوحدود ویراستار را صاحب اثر تعیین میکند.
اما در کشورهای دیگر ویراستار با ناشر طرف است و به هیچ عنوان با نویسنده یا مترجم طرف نیست. به عنوان مثال برای خودم پیش آمده که در متن ترجمهشده به مترجم پیشنهادهای خیلی خوبی برای بیشتر مفهوم بودن متن برای کودک دادهام؛ اما مترجم قبول نکرده و کتاب چاپ شده است؛ اما گاهیاوقات هم پیش آمده که مترجمی با وجود اینکه تبحر زیادی هم در کار ترجمه داشته، تمام پیشنهادهایم را قبول کرده و در متن اعمال کرده است. بنابراین حدوحدود ویراستاری را صاحب اثر تعیین میکند.
– ممکن است بچهها لحن متن ویراستاریشده و کتابی را دوست نداشته باشند؛ آیا باید با خواسته آنها جلو برویم یا نه؟
مسئله همینجاست؛ چرا که سرانه مطالعه در ایران پایین است و ویراستار و نویسنده و مترجم مجبور هستند کاری بکنند که بچهها علاقهمند شوند به کتاب خواندن و کتاب شنیدن.
بله؛ من قبول دارم که خیلی از بچهها زبان سخت، خشک، خشن و بسته را دوست ندارند و دلشان میخواهد لحن کتاب ساده، صمیمی و بومی باشد. فکر میکنم حق با بچههاست؛ چون اوست که میخواهد بخواند، اوست که میخواهد از این طریق وارد جهان جدید شود. من نمیتوانم یک راه ناهموار را جلوی او بگذارم و به او بگویم چون قاعده این است. هیچ قاعدهای وجود ندارد؛ چون قاعده سلیقه خواننده ماست. من اعتقاد دارم که در ویرایش به یکسری چیزها دست نمیزنیم؛ چون مربوط به نحو زبان فارسی است. به عنوان مثال ما «را» را نمیتوانیم بعد از فعل بیاوریم؛ بنابراین هیچوقت چنین کاری را نمیکنیم که «را» بعد از فعل بیاید؛ اما ویراستار میتواند لحن را از آن قله مرتفعی که مترجم یا نویسنده نوشته است، پایین بیاورد، لحن را به لحن بچهها نزدیکتر کند، زبان را سادهتر و نثر را شیرینتر کند؛ برای اینکه بچهها کتاب بخوانند.
– آیا به ویراستار تخصصی کتاب کودک نیاز داریم یا نه؟ چرا؟
صددرصد نیاز داریم؛ چون ما انبارها انبار کتاب کودک و نوجوان نخوانده داریم؛ به خاطر اینکه ناشر اعتقادی نداشته که کتاب باید ویراستاری شود. ویراستار چشم سوم است. معمولا صاحب اثر روی اثرش متعصب است؛ ولی منی که با بچهها سروکار دارم و آنها را رصد میکنم و به کلام آنها گوش میدهم، میبینم که هر کدام از آنها چه کلیدواژههایی دارند.
به عنوان مثال یک بار در یک متن ترجمهشده، داستان درباره چند پسر بود که در حال بازی با توپ بودند. دختری از آنها خواست که او را هم بازی بدهند و به او توپ بدهند؛ اما پسرها مخالفت کردند و در جواب از جملهای استفاده کردند که معنی آن ریشه در یک تفکر در جامعه سرخپوستی داشت. اول از همه ما این نشانهها را نمیشناسیم. در چنین مواقعی اگر مترجم حرفهای باشد، در پاورقی توضیح کامل را میگذارد؛ اما اگر مترجم این پاورقی را نگذارد، ویراستار میرود و کنکاش میکند تا معنی و ریشه آن اصطلاح را پیدا کند. بعد میآید با مترجم صحبت میکند که با کمک هم آن کلمه را تغییر دهند و تعدیل کنند. اینجا دیگر ویرایش محتوا و ویرایش تخصصی است. این اقدام ویراستار باعث میشود که در ذهن مخاطب کودک و نوجوان هم بذر اشتباه کاشته نمیشود. در انتها هم ویراستار یک پاورقی میگذارد و آن تفکر را کامل توضیح میدهد که مسئله در ذهن کودک بهطور کامل جا بیفتد و باعث ترویج فرهنگ اشتباه نشود.
بنابراین ما به ویراستار تخصصی کودک نیاز داریم؛ اما اگر بگوییم باید ویراستار به تمام وجوه مسلط باشد، شدنی نیست؛ ولی باید دستکم ۵۰ درصد به بالا، ریشه ضربالمثلها را بداند، فرهنگها را بشناسد و اگر هم نمیشناسد، تجسس کند و برود بشناسد. اگر ویراستار تخصصی کودک نداشته باشیم، چه کسی قرار است برود و جستوجو کند، تحقیق کند و با مؤلف و مترجم جلو برود؟
– مهمترین آسیبی که یک متن ویراستارینشده به کودک میزند، چیست؟
به عقیده من مهمترین آسیب این است که بچه در کتابفروشی کتاب را ورق میزند و هیچجوری از آن سر در نمیآورد و کتاب را در قفسه میگذارد و میرود. وقتی که چنین اتفاقی مدام تکرار شود، مهمترین آسیب آن این است که بچه دیگر کتاب نمیخواند.
– آیا در مدت تجربه شما روند ویراستاری متون کتاب کودک بهبود داشته است؟ یعنی متنها به سمت اصولیشدن پیش میروند یا نه؟
خیر. متنها رو به اصولیشدن پیش نرفتند؛ چون برای ناشر خیلی سخت است که به ویراستار پول بدهد. ناشر فکر میکند که هزینه ویراستار، هزینه اضافه است. صاحب اثر هم فکر میکند که ویراستار میخواهد کارش را خراب کند. تصور عموم از ویراستار این است که او تنها نقطه و ویرگول میگذارد یا در نهایت با یک فاصله در پاراگرافها، دو سکانس از هم جدا میکند! ولی اصلا ویراستاری این نیست.
– مشکلات و مصائب در دنیای ویراستاری چیست؟
در حال حاضر ویراستار تازهکار زیاد داریم و باید به آنها میدان دهیم؛ ولی ناشر باید این ویراستار تازهکار را زیرنظر ویراستار باتجربه بگذارد؛ اما چون ناشر نمیخواهد که از دو جهت پول دهد، در نتیجه کار را تنها به دست ویراستار تازهکار میسپارد.
من بارها و بارها کتابهایی را خواندم که نام ویراستار داشتند؛ اما در متن غلط مسلم نحو فارسی داشتند. خیلیها این تصور را دارند که با خواندن چند کتاب میتوانند ویراستار شوند! اما اینگونه نیست و کار ویراستاری بسیار تخصصی است. چنین افرادی که با اطلاعات محدود وارد دنیای ویراستاری میشوند، آبروی دیگر ویراستارها را هم میبرند. ناشرها خیلی به ویراستار اهمیت نمیدهند و نتیجه کتاب بدون ویراستاریشده این میشود که بچه من، بچه شما و… یک نهال کج میشوند و در نهایت زبان فارسی از بین میرود. در آخر هم چند سال بعد بچهها نمیتوانند شاهنامه و حافظ یا حتی کتابهای خوبی که ویراستاریشده را بخوانند؛ چون حافظه تصویری آنها از بین رفته است.
ثبت دیدگاه