پنجشنبه, ۲۴ آبان , ۱۴۰۳ ساعت ×
پ
پ



به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، آیین رونمایی از دو کتاب «کودک یوگا در جنگل» نوشته و تصویر از برایان روسو و «من، تو و دریای بزرگ آبی» نوشته و تصویر از ماری لوئیس فیتز پاتریک در دهکده بازی و اندیشه و با حضور مترجمان این دو کتاب میترا نوحی جهرمی، رویا شهری، رویا میرغیاثی، شهرام اقبالزاده و مهدی فخرزاده برگزار شد.

در ابتدا میترا نوحی درباره معیار انتخاب کتاب برای ترجمه گفت: وقتی کتاب «من، تو و دریای بزرگ آبی» را دیدم به نظرم متن کوتاه و ساده‌‌ای داشت و همانطور که متن انگلیسی کتاب را‌‌ می‌خواندم متوجه شدم تصاویر فراتر از متن هستند و اتفاقاتی در آن‌‌ می‌افتد که در داستان نیست و همین کتاب را پر از شگفتی‌‌ می‌کند. در این داستان مادری خاطرات سفر دریایی‌شان را برای فرزندش تعریف‌‌ می‌کند که در آن زمان کودک و در آغوش مادرش بوده است. جالب است که مادر و خاله آلیس که همراه کودک هستند متوجه اتفاقات اطرافشان نمی‌شوند و این کودک با دقت و هوش خودش متوجه این جزئیات‌‌ می‌شود و کشف این اتفاقات در تصاویر از منظر خواننده جذاب است. حتی هربار جمله تو خیلی کوچک بودی و یادت نمی‌آید! از زبان مادر تکرار‌‌ می‌شود مخاطب تلنگر‌‌ می‌خورد که اتفاقاً بچه چیزهایی را دیده که مادر و خاله آلیس آن را ندیده‌اند. مثل شبی که مهمان ناخدا هستد و به زعم مادر ژله ناپدید‌‌ می‌شود اما در تصویر‌‌ می‌بینیم که در تلاطم طوفان همه چیز تکان خورده و پسربچه به مسافران قاچاقی کشتی غذا‌‌ می‌رساند.

مهدی فخرزاده مدیر نشر برکه، کتاب فیتز پاتریک را مانند دیگر آثار او، کتابی عمیق دانست و گفت: رویکرد بزرگسال در این کتاب، نگاه مادرانه است و رویکرد کودکانه، نگاه کودک. نگاه مادر در نوشتار آمده و در متن مکتوب، اثری از نگاه کودک نیست. اما تصاویر راوی روایت کودک از یک سفر هستند. کودک در آن سفر جزئیاتی را دیده که نگاه بزرگسال از آنها غفلت داشته است. از سوی دیگر، رویکرد مادر، کلان روایت است و خرده روایت کودک، در کنار آن قرار دارد.

او افزود: روایت مادر، روایت رسمی و پذیرفته شده است، اما روایتی دیگر هم هست که اتفاقا آن روایت نیز از حقیقت بهره‌مند است. روایت مادر اشتباه نیست، اما تمام حقیقت هم نیست. اگر دقت کنیم می‌بینیم این کتاب نقد جزمیت نیز هست. بزرگترین ویژگی این کتاب این است که کودک اگر هربار کتاب را بخواند، کشفی جدید در تصاویر و متن خواهد داشت. درواقع از آن دست کتاب‌هایی است که می‌تواند کنار دست کودک باشد و یک‌بار مصرف نیست.

در ادامه رویا شهری، ترویج‌گر کتاب و ادبیات کودک درباره کتاب «یوگا در جنگل» چنین گفت: من در مورد یوگا در جنگل دوست دارم بگویم در زندگی پرشتاب و ماشینی ما چیزی که دیده نمی‌شود همین آرامش است. چون همیشه دیر شده و وقت نیست و ناخواسته شتاب زندگی ما به کودک این طور القا‌‌ می‌کند که گویی داریم مسابقه‌‌ می‌دهیم تا زندگی کنیم. به این خاطر کتاب‌هایی با موضوع یوگا برای کودکان نوشته‌‌ می‌شوند. کمی مکث و در لحظه بودن و آرام بودن برای کودک موضوعاتی هستند که در این کتابها مورد توجه هستند و این کتاب هم به زیبایی این موضوعات را بهم وصل کرده است.

شهری در ادامه بحث خود به کتاب «من، تو و دریای بزرگ آبی» پرداخت و افزود: کتاب زمانی خوب است که شما چندین برداشت از آن داشته باشید. ما انسان‌ها از زمان بیدار شدن از خواب، قصه آن روز را برای خودمان تعریف‌‌ می‌کنیم. امروز‌‌ می‌توانیم خوشحال، ناامید، پراضطراب یا حتی بی‌احساس باشیم. چون ما انسان‌ها ذاتاً قصه گو هستیم و‌‌ می‌گویند از زمانی که قصه وارد زندگی انسان شد توانست قدمی در رابطه با تمدن و تفکر انسانی بردارد. چون قصه کمک کرد انسان بگردد آن چیزی را که تخیل و تعریف‌‌ می‌کند پیدا کند. نکته ظریف این است که من بزرگسال قصه را براساس نگاهم به دنیا تعریف‌‌ می‌کنم ولی اجازه ندارم خودم قصه زندگی فرزندم را بنویسم و یا قصه خودم را به کودکم تحمیل کنم و کودک باید یاد بگیرد خودش قصه زندگی خودش را تعریف کند. من در این کتاب نقش مادر را به عنوان بزرگتر آگاهی دیدم که‌‌ می‌داند کشتی مسافر قاچاق دارد و یا دریا طوفانی است اما قصه‌‌ای که برای فرزندش تعریف‌‌ می‌کند پر از امنیت و زیبایی و کشف است.‌‌ می‌توانست قصه را این طور روایت کند که نمی دانی چه کشیدیم و چه اتفاقاتی بر سر ما آمد! اما مادر به او نشان داد تا در آغوش من هستی در امنیتی و اجازه نمی‌دهم آنچه برای من اتفاق افتاد دنیای تو هم باشد. در این ماجرا تصویر و متن این طور تداعی‌‌ می‌کند که اگر طوفان بود بچه آن را بازی‌‌ می‌بیند که حین آن به مسافر دیگر غذا‌‌ می‌دهد.

او بیان کرد: من در مدت اخیر این کتاب را زیاد کنار خودم داشتم و برای افراد مختلفی خواندم چون مصادف بود با زمانی که اضطراب و نگرانی با ماست و صحبت ما با خانواده این است که هرنوع تعریف ما باعث‌‌ می‌شود این اضطراب هم با کودک همراه شود. یادمان باشد قصه ما از زندگی برای کودک باید طوری باشد که او احساس امنیت و آرامش کند. در واقع این کتاب با یک بار خواندن تمام نمی شود و در گروه‌های سنی مختلف‌‌ می‌توانیم این کتاب را بخوانیم و دستاورد دارد.

رویا میرغیاثی نویسنده کتاب کودک دیگر مهمان این نشست با اشاره به تفاوت نگاه‌ها و تفاوت روایت‌ها بحث خود را آغاز کرد و افزود: زمانی در مدرسه با بچه‌ها کتاب اینجا را فشار بده‌‌ می‌خواندیم و همه خیلی‌‌ می‌خندیدند و به آنها خوش‌‌ می‌گذشت. یکی از بچه‌ها گفت من اصلاً خوشم نیامد. دلیلش این بود که موقع خواندن کتاب آن بچه دستش خراش برداشت پس ممکن بود به او خوش نگذشته باشد. این تفاوت نگاه برای من خیلی جالب بود. در کتاب من، تو و دریای بزرگ آبی برای من جالب توجه بود که راوی بزرگسال و فضای ابتدا و انتهای داستان حتی کمی شاعرانه است ولی وسط داستان بحران و طوفان است. من در ابتدا گمان کردم مادر حواسش به بچه نیست و ماجرا را مرور‌‌ می‌کند و بچه هم در این ماجرا روایت خودش را دارد و در طوفان و بحران، بازی خودش را‌‌ می‌کند. یک نکته هم بگویم که تا پایان کتاب بچه ساکت است و نویسنده نمی‌گذارد او حرف بزند. این برای من سوال بود که بچه نشانه‌هایی از روایت خودش را به مادر نمی‌گوید. این کتاب من را یاد فیلم «زندگی زیباست» انداخت. در آن فیلم هم بچه، دنیایی متفاوت از دنیای واقعی برای خودش دارد.

میرغیاثی درباره کتاب یوگا در جنگل هم توضیح داد: کتاب ساده‌‌ای است که در ابتدا به نظر‌‌ می‌رسد حرکات ساده‌‌ای را آموزش‌‌ می‌دهد؛ اما کتاب فراتر از این حرکات است و به نظر من به ما‌‌ می‌گوید چطور بدن ما روی روان ما تاثیر‌‌ می‌گذارد. شاید قبل از هر آموزشی در زمینه یوگا، خوب است مربی بداند اصل ماجرا یکسری حرکت نیست بلکه فلسفه آن حرکت و اثر آن است.

شهرام اقبالزاده نویسنده، منتقد ادبی و مترجم سخنران دیگر نشست بود. او طی سخنانی گفت: امنیت در کف هرم نیازهای انسان است و در کتاب من، تو و دریای بزرگ آبی هم مادر‌‌ می‌خواهد برای فرزندش ایمنی خاطر را ایجاد کند. در همین کتاب هم در نخستین تصویر، بچه در آغوش مادر است. درواقع امن‌ترین جای جهان برای کودک، آغوش مادر است. نکته دیگر این است که در تمام کتاب، کودک ساکت است. مادر قصد دارد ماجرایی که سراسر اضطراب بود را برای کودک امن کند و به او بگوید این سفر خیلی اضطرابی نداشت.

اقبالزاده بیان کرد: مادر چون نگاه بزرگسال دارد، فکر می‌کند کودک چیزی در خاطر ندارد یا آن حوادث را درک نکرده است. او دائم تکرار می‌کند «تو خیلی کوچک بودی». تضاد بین متن و تصویر، تضادی است که بین نگاه بزرگسال و درک عمیق کودک وجود دارد. یکی از دلایل این تضاد، زاویه دید متفاوت آنهاست. مادر دارد سوی دیگری را می‌بیند و کودک سوی دیگر را. کودک کنجکاو است و همه عناصر را در خاطر دارد. ویژگی دیگر روایت کودک این است که تصویر و تخیل، رنگارنگ است و نوشتار تک رنگ است.»

کتاب‌های «یوگا در جنگل» و «من، تو و دریای بزرگ آبی» در سال ۱۴۰۱ و از سوی نشر برکه منتشر شده‌اند.



منبع

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.