شنبه, ۱۹ آبان , ۱۴۰۳ ساعت ×
پ
پ

شهریار نیوز:

سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، لیلا مدرس‌پور نویسنده داستان نوجوان «ابراهیم در سرزمین ممنوعه» است. این اثر یک داستان دفاع مقدسی است که به تازگی از سوی انتشارات کتاب جمکران منتشر شده.

داستان این کتاب درباره ابراهیم، پسر نوجوانی است که در پنج‌سالگی و در مراسم تشییع مادرش دچار لکنت زبان شده و اعتمادبه‌نفس خود را از دست داده است و از سوی همکلاسی‌های خود در مدرسه مسخره می‌شود. او شتری دارد که تنها همراه اوست و در رقابت با امین تپل، وارد ماجراهایی عجیب و سرزمین‌های ناشناخته می‌شود. او با پلاکی که از یک شهید به او رسیده بر ترس خود غلبه کرده و بر امین تپل که همیشه او را مسخره می‌کند و قلدر مدرسه است و ابراهیم را ابی پت‌پت صدا می‌زند پیروز می‌‌شود. آشنایی با بسیجی شهید سیدابراهیم جنابان از شهدای شاخص شهر مقدس قم زندگی ابراهیم را متحول می‌کند.

به مناسبت هفته دفاع مقدس با مدرس‌پور درباره وضعیت تولید ادبیات داستانی کودک و نوجوان با محوریت شهدای نوجوان و تألیف داستان جدیدش گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

– وضعیت تولید و تألیف داستان و رمان نوجوان با محور شهدای دفاع مقدس را چطور ارزیابی می‌کنید؟

شاید بهتر باشد پیشکسوتان و نویسنده‌های ادبیات پایداری جواب دهند. من فانتزی‌نویس هستم؛ البته در زمینه آرمان‌ها و ارزش‌های الهی و دینی اما تا جایی که اطلاع دارم داستان و رمان‌هایی که جدیدا بویژه به کوشش انتشارات کتاب جمکران چاپ می‌شوند هم از نظر ژانر و گونه و هم از نظر خلاقیت و در نظر گرفتن سلیقه مخاطب کودک و نوجوان، قدم به مسیر متفاوت و ارزشمندتری گذاشته است.

– در بیشتر آثار دفاع مقدسی چه کودک و نوجوان و چه بزرگسال به شهدای بزرگسال می‌پردازند. به نظر شما چرا شهدای نوجوان کمتر سوژه داستانی می‌شوند؟

شاید یکی از دلایلش این باشد که بین استادان و بزرگان ادبیات کودک، اختلاف نظر وجود دارد. بعضی‌ها معتقدند هر موضوعی را نمی‌شود و نباید برای کودک نوشت (با توجه به حساس‌بودن سن مخاطب)؛ اما برخی استادان هم معتقدند همه موضوعات را می‌شود نوشت؛ به شرطی که تلطیف و در حد فهم و درک و دایره واژگانی مخاطب کودک گفته شود. با توجه به نظریه‌های ارائه‌شده شاید یکی از دلایلی که نویسنده‌ها به سراغ سوژه‌های شهدای کودک و نوجوان برای مخاطب کودک نمی‌روند همین موضوع باشد.

دلیل دیگر این است که کودک همیشه بزرگ‌ترها را قوی می‌بیند و اگر این بزرگ‌تر شخصیتی مثل حاج‌قاسم یا عموقاسم بچه‌ها باشد و یک قهرمان بزرگ، برای درک کودکان راحت‌تر است. دیدگاه شخصی من این است. شاید هر نویسنده‌ای به نوبه خود دلیل متفاوت و محترمی داشته باشد که بهتر است از خود آنها پرسیده شود؛ اما سوژه‌های شهدای نوجوان برای نوجوانان، سوژه‌های خیلی خوبی هستند و اگر به نحو شایسته با ژانر مخاطب‌پسند نوشته شود می‌تواند الگوی قهرمان راستین برای نوجوان‌هایمان شود.

– برای اینکه نوجوانان با داستان بهتر ارتباط برقرار کنند بهتر است شخصیت اصلی نوجوان باشد؛ اما می‌خواهم از شما بپرسم که گفتن از شهدای نوجوان در داستان‌ها بیشتر نوجوانان را جذب می‌کند و برایشان جالب‌تر است یا شهدای بزرگسال؟

با توجه به سن مخاطب نوجوان انتخاب شخصیت نوجوان می‌تواند جذاب‌تر باشد؛ البته باید سلیقه مخاطب نوجوان را در نظر گرفت و سراغ قسمتی از زندگی شهید نوجوان رفت که علاوه‌بر داشتن کشش لازم، الگوسازی مناسبی هم داشته باشد. هرچند انتخاب شخصیت بزرگسال هم می‌تواند جذابیت‌های خاص خود را داشته باشد، به شرطی که خوب سوژه‌یابی و پرداخت شود و عناصر لازم داستان‌پردازی در آن به کار برود.

– به نظر شما از دفاع مقدس و شهدای کشور بهتر است همچنان به سبک‌های قدیمی داستان نوشت یا از ژانرهای جدید داستان‌نویسی هم می‌توان بهره برد؟ چقدر با ژانری‌شدن ادبیات دفاع مقدس بویژه برای مخاطب نوجوان موافق‌اید؟

به نظر من برای همه نوجوان‌ها نمی‌شود یک نسخه پیچید و یک ژانر را پیشنهاد داد. ما در ایران بزرگ‌مان، قومیت‌ها و سلیقه‌های متفاوت و ارزشمندی داریم. حتی اگر به فرض، تفاوتی در اقلیم هم نبود، باز سلیقه شخصی هر نوجوانی متفاوت است. نوع دانش و آگاهی‌اش هم متفاوت است. یک نوجوان دوست دارد رمان واقع‌گرای معمایی بخواند که تفکربرانگیز باشد، یکی دیگر دوست دارد علمی‌تخیلی بخواند و دیگری هیچ علاقه‌ای به کار واقع‌گرا ندارد و با رمان‌های فانتزی ارتباط بهتری می‌گیرد. پس با توجه به این گفته‌ها، شاید تفاوت ژانر لازم باشد؛ اما از طرف دیگه هم بهتر است این حقیقت را قبول کنیم که خواسته مشترک همه مخاطبان نوجوان کشش و جذابیت لازم رمان است که بهتر است ما نویسنده‌ها به این نکته توجه ویژه داشته باشیم.

– شما در کتاب «ابراهیم در سرزمین ممنوعه» شهیدی را معرفی کردید که متحول‌کننده شخصیت نوجوان داستان شد. درباره این کتاب بیشتر برایمان بگویید. سوژه‌اش چطور شکل گرفت؟

درباره شخصیت نوجوان داستان، باید بگویم که حدود چندسالی بود که در ذهنم یک پسربچه حدودا دوازده‌ساله و ریزنقش نقش بسته بود. این شخصیت را دوست داشتم؛ ولی دنبال یک ارزش و هدف والا بودم تا این شخصیت را وارد ماجرا کنم. روزی که مدیر محترم انتشارات کتاب جمکران با مشارکت کنگره شهدای استان قم، نویسنده‌ها را دعوت کردند و سوژه‌های شهید را در اختیارشان گذاشتند، شاید یک درصد فکر نمی‌کردم قرار است این شخصیت توی رمانی نقش ایفا کند که زیرمجموعه ادبیات پایداری است؛ اما این اتفاق افتاد.

راجع‌به انتخاب شخصیت شهید سیدابراهیم جنابان هم رزق سرشاری بود که به لطف خدا نصیبم شد. از بین سوژه‌های ارائه‌شده، شهدای دانش‌آموز نظرم را جلب کرده بود؛ ولی وقتی داشتم در مورد شهدای استان قم تحقیق می‌کردم به این شهید برخوردم. یک ندای درونی و حس قلبی باعث شد تا این شهید را انتخاب کنم. درواقع شجاعت این شهید همان چیزی بود که می‌توانست شخصیت ذهنی رمانم را سامان دهد. خدا را شکر می‌کنم که در نهایت توانستم هدفی را که داشتم در این رمان پیاده کنم.

– نگارش داستان نوجوان با محوریت شهدای ملی و مذهبی چه تجربه‌ای برای شما بود؟

تجربه متفاوت و بسیار دلنشینی بود. خدا را شکر می‌کنم که این توفیق نصیبم شد؛ اینکه ارزش‌های دفاع مقدس را در ژانر فانتزی و با نمادپردازی تلفیق کنم و خروجی رضایت‌بخشی داشته باشد. در فرایند نوشتن، درس‌ها و پیام‌هایی از زندگی شهید رزقم شد که فایده زیادی برایم داشت. از شهید عزیز، سیدابراهیم جنابان هم ممنونم که اجازه دادند سهم کوچکی در زنده‌کردن نام و یاد و رشادت‌شان داشته باشد: تا باد چنین بادا.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.