نویسنده خوش ذوق این کتاب تکتک لحظات سفر این خانواده را، از داخل هواپیما و اتوبوس گرفته تا لحظه مستقر شدن در شهر جدید را با لحنی طنزانه و بسیار جذاب توصیف میکند. در کل این مسیر اتفاقات ریز و درشتی برای این خانواده میافتد از شیرین کاریهای بچهها گرفته تا خرابکاریهای بزرگترها. البته تصویرسازیهای کتاب هم طبیعتا برای بچهها جذاب بوده است و در همراهی بیشترشان با داستانها نقش پررنگی دارند. با شفیعی در رابطه با نگارش طنز و نحوه شخصیتپردازی صحبت کردیم و از او پرسیدیم که ادبیات کودک و نوجوان در جهان امروز به چه تغییراتی نیاز داشته و نقش نویسندگان ما در این امر چیست. او معتقد است «هیچکس نمیتواند چنین چیزی را تعیین کند زیرا متغیرها فراوان و از کنترل هرکس خارجاند. شکی نیست که هر مقدار به اخلاق جهانی لطمه وارد شود، به ادبیات کودک هم لطمه وارد میشود.» در ادامه این گفتوگو را میخوانید:
شما در نوشتههایتان برای تبدیل یک شخصیت واقعی به شخصیت داستانی از چه شیوهها و فنونی استفاده میکنید؟
راستش هیچ وقت یک شخصیت واقعی را به شخصیت داستانی تبدیل نکردهام. فقط گاهی رنگها و مایههایی را از آدمهای دور و برم میگیرم و به کار میبرم. شاید روزی کاری را که گفتید بکنم. اما تا امروز کارهای من بیشتر موقعیت محور بوده تا شخصیت محور. به همین علت، ممکن است رنگهای مورد علاقهام را از هر کس و هر جا بگیرم و کمی به این یا آن کاراکتر بدهم. حتی یک رنگ ممکن است بین چند کاراکتر تقسیم شود.
در خلق کاراکترهای داستان از ابعاد فردی و شخصیتی خودتان هم استفاده شده است؟ کدام یک از شخصیتهای داستان را به خودتان نزدیکتر میبینید؟
بله. خیلی زیاد. اما همان طور که گفتم، مرا نمیتوانید در هیچ کاراکتری پیدا کنید. پاسخ این است: همهی کاراکترها و هیچ کدام!
بیشتر آثار شما طنز است. طنزی که در بین نویسندگان ادبیات کودک کم نظیر است. شاید در بین نویسندگان ایرانی آن هم در زمینه کودک و نوجوان، کمتر نویسندهای را بتوان یافت که در آثار خود به این شکل از طنز، آن هم طنز انتقادی، اجتماعی استفاده کند. در این مورد خودتان توضیح دهید.
اصلا نمیدانم و علاقهای ندارم که بدانم جایگاهم در مقایسه با دیگران چیست. اصلا نمیدانم چه نوعی طنزی مینویسم و آن را چگونه طبقهبندی میکنند. چیزی که من مینویسم از اولین قصههایی که در هشت – نُه سالگی برای خواهر و برادرهایم میساختم و اجرا میکردم میآید. نوع نوشتن من محصول زندگیام بوده و با من بزرگ شده. مطمئنم که خودم آن را پیدا کردهام و از طریق بررسی تاثیرش روی مخاطبان آن را پختهتر کردهام.
به نظر شما بچهها وقتی داستان طنز میخوانند چه حسی پیدا میکنند؟ چه تاثیری بر روی آنها دارد؟
همه میدانیم که بچهها طنز را خوب درک میکنند و خیلی هم دوست دارند. مثل بستنی قیفی در اوج تابستان! البته این موضوع همیشه باعث تولید کلی کار مزخرف هم میشود که خنده را هدف مستقیم خود میگیرند. اگر در طنز به خنده فکر میکنید، حتماً میبازید. طنزنویس چیزهایی را پیدا میکند و نشان میدهد که بقیه میگویند: وای از دست تو! به چه چیزهایی دقت داری! اما واقعاً همین جوری است که تو گفتی!
علت فاصله گرفتن نویسندگان آثار طنز با کودکان و نوجوانان چیست؟
در صنعت نشر، تلویزیون و سینما، گاهی چیزهایی به اسم طنز و کمدی یا برنامههای مفرح تولید میشود که ربطی به بچهها ندارد. علتش این است که ما در ایران فلسفهی کودکی نداریم. یعنی به زایندگی پدیدار شناسانهی این دوره از زندگی، فکر نمیکنیم. ما بچهها را بلد نیستیم چون نگاهی سطحی به کودکی داریم. نتیجه این میشود که شوخیهای مبتذل بزرگسالی خود را کمی پاستوریزه میکنیم و ریاکارانه در لفاف اندرزها تحویل بچهها میدهیم.
در نگاه شما ادبیات کودک و نوجوان در جهان امروز به چه تغییراتی نیاز داشته و نقش نویسندگان ما در این امر چیست؟
هیچکس نمیتواند چنین چیزی را تعیین کند زیرا متغیرها فراوان و از کنترل هرکس خارجاند. شکی نیست که هر مقدار به اخلاق جهانی لطمه وارد شود، به ادبیات کودک هم لطمه وارد میشود. زندگی تلاشی است برای تولید معنای زیستن. ادبیات و هنر، نگاه ما را برای دیدن جزییات در این مسیر، دقیق و تیز میکند. از ادبیات توقع بیشتری نمیتوان داشت. ادبیات هرگز نتوانسته جلوی خونریزیها و ابتذالها و خودخواهیهای بشر را بگیرد. ادبیات فقط به ما درنگ و تاملی میدهد که امیدواریم درصورت افزایش این درنگ و تامل در همهی آدمیان، لطمهی کمتری به هم بزنیم.
ثبت دیدگاه