شهریار نیوز:
به گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بینالملل کانون، یکصدویازدهمین نشست کتابخانه مرجع کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با عنوان سواد خواندن ۷ «زبان و فرهنگ» با حضور محمد فقیری و زهرا نیکنام به عنوان صاحبنظران این نشست؛ برگزار شد.
در این نشست دو ساعته که روز سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳به صورت برخط و حضوری برگزار شد؛ محمد فقیری زبانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه فرهنگیان گفت: نظام آموزشی ما، از ابتدا کتابمحور بوده نه موضوعمحور. بنابراین با حذف کتاب در عمل این نظام آموزشی فلج است و از هم میپاشد. یعنی نه بحث آموزش و محتوای آموزشی که حتی خود فرهنگ هم برای آن مهم نیست. چرا؟ چون نظام آموزشی ما بر پایه نظریه رفتارگرایی شکل گرفته که صندوق ذخیره برای آن از همه چیز مهمتر است.
این مدرس دانشگاه فرهنگیان تصریح کرد: ما باید به سمت آموزش خلاق و آزاد سیر کنیم. تاکید بر این سبک و سیاق آموزشی و توجه بیش از اندازه بر صندوق ذخیره دانشآموزان باعث میشود کتابها غیرجذاب تولید و منتشر شوند. در حالیکه در قرن سوم تا ششم که ایران منشا دوران طلایی تمدن اسلامی بود، اینطور نبوده است چون هدف در آن زمان فقط معرف بود و این غیر تجویزی کردن نظام آموزشی نجاتبخش بوده و هست. محتوای کتابهای درسی باید در همکاری معلم و دانشآموز شکل گیرد و این واقعیتی است که در سال ۲۰۵۰ شکل میگیرد.
این فعال فرهنگی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه پنج نظریه روانشناسی مهم در مورد زبانشناسی و آموزش زبان وجود دارد، آنها را رفتارگرایی، ذاتیگرایی، تعاملگرایی، شناختگرایی و کارکردگرایی برشمرد و افزود: مطابق نظریه رفتارگرایی؛ یادگیری زبان بر اساس تفکیک، تمیز و شرطی شدن است و دال مرکزی این نظریه در مورد یادگیری، شرطی شدن است. مشکل این نظریه این است که خلاقیت و خطاهای زبانی را نمیتوانست توضیح دهد. ذاتیگرایی به رهبری چامسکی هم بر پایه، باور به دانش پیشینهای در انسان شکل میگیرد. بر پایه این نظریه انسان به صورت غریزی با دانش زبانی به دنیا میآید و به مدد شرایط، این دانش رشد میکند. یعنی زبان؛ سیستم از قبل طراحی شده داشته و دارد.
او گفت: اما نظریه تعاملگرایی در حیطه زبان بر پایه دو ویژگی بالقوه و بالفعل بودن آن است. یعنی یک قسمت ژنتیکی هست و یک قسمت وابسته به شرایط محیطی. بعدها شناختگرایان این موضوع را مطرح کردند که اول شناخت و بعد زبان رشد ممکن هست. در واقع رشد زبانی قسمتی از رشد شناختی هست. یعنی شما باید فکر کنید و بعد میتوانید واژه بسازید.
فقیری مراحل پنجگانه رشد زبان و زبانآموزی از دیدگاه کارکردگرایان را؛ از تولد تا هفت سالگی را تشریح کرد و گفت: در هفت سالگی میانگین ذخیره لغتهای بچهها باید حدود ۲هزار کلمه باشد اما آیا ما سیستمی داریم که این موضوع را ارزیابی کند؟ وضعیت بازگشایی که با درک مطلب همراه است؛ در جامعه ما از چه کیفیتی برخوردار است؟ بچههای ما چگونه مطالبی را که میخوانند، با درک خود بازگویی میکنند؟ واقعیت این است که کمیت جملههای ترکیبی در سال اول دبستان با سن بچهها هیچ تناسبی ندارد و بسیار کمتر از حد مورد نیاز آنهاست. در حالی که بچهها از سن پنج یا شش سالگی میتوانند و باید از جملههای ترکیبی استفاده کنند. اما طراحی آموزشی ما چهقدر به این موضوع اهتمام دارد؟ میانگین خوانش صفحههای درسی دانشآموزان ما، چگونه است؟ میانگین تندخوانان سه دقیقه در صفحه است. اما بچههای ما چطورند؟
این مدرس دانشگاه با بیان این سوال که ما به بچهها چه درسهایی میدهیم و چگونه؟ تاکید کرد: یکی از مشکلات بچهها در کدگذاری این است که با تعداد زیادی از بندها(پاراگراف)های دو پاره یا چند پاره مواجهاند. باید ویراستاران خاصی برای ویرایش متون درسی تربیت و به کار گرفته شود. یعنی ویراستار این کار الزاما معلم؛ متخصص هر درس و بعد ویراستارآن درس باشد.
فقیری تصریح کرد: ما چند هوش داریم که هر کدام بخشی از دهن ما، را تقویت میکنند. مردمی که هوش میانفردی آنان قویتر است؛ موفقترند. چون اندیشه و تفکر از ارتباط و تفکر بهوجود میآید. تعامل و هوش تعاملی وجه مهمی است. هر چه امکانات تعامل بیشتر شود؛ تفکر بیشتر و عمیقتر میشود. مشاهده، فکر کردن، تجربهکردن و تفکرکردن به تعامل کردن منتهی میشود .بیشک نظام آموزشی با تقویت هوش روایی میتواند بر آینده بهتر تاثیرگذار باشد. هوش میانفردی باید تقویت شود. برای این کار اجرای تئاتر میتواند موثر باشد اما در واقعیت آموزش و پرورش چهقدر به این هنر بها میدهد؟ کتابهای ما بر هوش شناختی تاکید دارند. در پرورش هوش روایی در بستر تفکر؛ هر چه مشاهده بیشتر باشد یادگیری بهتر است. حالا ما چه کردهایم؟
ضرورت توجه همزمان به نظام خانواده در تألیف کتابهای درسی
زهرا نیکنام دکترای برنامهریزی درسی و عضو هیات علمی دانشگاه خوارزمی از دیگر سخنرانان این نشست با بیان اینکه موتور ذهنی دانشآموزان قدرت کدگذاری اغلب متون را ندارد و زود خسته میشوند؛ رویکرد خود را برای پرداختن به این مساله رویکردی فرهنگی اجتماعی خواند و گفت: امروز میگویند ۴۰ در صد کودکان ایرانی با فقر خواندن مواجهاند و قادر به درک مفاهیمی که خواندند، نیستند. واقعیت این است که تا دهه ۹۰ وضعیت خواندن بر اساس آزمون تیمز رشد داشته اما بعد از این تاریخ خیر. متاسفانه وضعیت سواد خواندن در دانشگاهها هم خوب نیست. چرا؟ من دوست دارم این مساله را با توجه به تجربههای شخصی خودم بررسی کنم. در طیف وسیع دانشآموزان یادگیری عملی، تاریخی، فرهنگی و اجتماعی است. من خودم با توجه به شرایط انقلاب که در آن برهه داشتیم دیکتهام پیوسته خوب نبود و زمانی که دیکته ضعیف باشد همه درسها هم لنگ میزنند. در واقع رابطهای که بین حروف و اصوات هست را کشف نکرده بودم. یعنی عمل کدگذاری و کدگشایی برای من اتفاق نیفتاده بود. اگر من میفهمیدم که این رویهها و این تسلط بر کدگذاریها من را به تاریخ سعدی و حافط میبرد و من را با فرهنگ و تاریخم گره میزند، بهتر آن را درک میکردم. این زمینه برای خواندن مهم است. ما به این بافت فرهنگی، اجتماعی و تاریخی توجه نداشتیم.
این مدرس دانشگاه تصریح کرد: رویکرد تاریخی، فرهنگی و اجتماعی رویکردی چند لایه است و تدریس نباید نسبت به فرهنگ نابینا یا نسبت به واقعیتهای اجتماعی بیتفاوت باشد. فرهنگ باعث میشود نظام معناداری شکل گیرد. در تدوین و تالیف کتابهای درسی توجه همزمان به نظام خانواده، کلاس درس، نظام آموزشی و سیاسی ضروری است. اهداف خواندن در فرهنگها متفاوت است. در برخی فرهنگها خواندن وسیلهای برای آموزش است و در برخی از فرهنگها خواندن وسیلهای برای لذت بردن است. حالا من میپرسم؛ خواندن برای ما چه مفهومی دارد؟ آیا بچههای ما فقط باید دغدغه کنکور؛ نمره خوب گرفتن را داشته باشند؟ نحوه تعامل ما، با متون چگونه است؟ آیا ما میتوانیم از متون برداشتهای متفاوتی داشت یا خیر؟
وی افزود: فرهنگ محلی هم میتواند ما، را به فرهنگ خواندن نزدیک یا از آن دور کند. آیا کتابخانهای در محله یا خانواده هست؟ آیا میدانید خانوادهای که با انواع ریتمها و گویشها آشناست بهتر با کتابها و فرهنگ خواندن آشنا میشود؟ هر مدرسهای هم فرهنگی دارد که در سواد خواندن بچهها تاثیر دارد. هر مدرسه ارزشهایی دارد که ما آن را، برنامه درسی پنهان میدانیم. بعضی از مدارس تنوع فرهنگی را نمیپذیرند و بچههای مهاجر در این مدارس احساس طردشدگی دارند. کتابهای درسی ما هم اغلب خانوادهای متوسط رو به بالا را ترویج و نمایندگی میکنند. انگار کتابهای درسی نسبتی با همه بچهها ندارند و مرزی را ایجاد می کنند که مانع از حضور همه بچهها به محیط کتابها و کتابخوانی میشوند. در واقع ما، دو دسته مفاهیم داریم؛ مفاهیم علمی، مفاهیم زندگی روزمره. اگر این دو مفهوم خیلی از هم فاصله داشته باشند؛ گذار کودک از دنیای خانواده به کتابهای درسی دشوار میشود.
این مدرس دانشگاه سپس به محتوای کتابهای درسی سال اول دبستان پرداخت و گفت: محتوای کتابها باید مورد نیاز و توجه بچهها باشد. اولین جملههای کتابهای درسی باید جذاب باشد. اولین محتوای کتاب درسی ما چیست؟ من بهخاطر دارم اولین محتواهای آموزشی نسل من این بود: «آب؛ بابا نان داد.» بابا نماینده فرهنگ مردسالارانه ماست و آب در کشور قناتخیز مهم بود. اما الان این مسایل چهقدر برای بچهها مهم هستند؟ محتوای خواندنی باید برای بچهها مانوس باشد.
وی افزود: به خاطر دارم روزی یکی بابت حل مشکلات مربوط به خواندن در مناطق مرزی پیشنهاد میداد که در این مناطق مرحله پیشدبستانی را تاکید اجباری کنیم. در حالیکه در برخی مناطق ترویج زود هنگام زبان معیار در پیشدبستانیها بهویژه برای آنان که تصور میکنند، از زمان دولت- ملت شدن ایران در موضع کهتری قرار گرفتهاند با مقاومت فرهنگی در برابر زبان مواجه میشویم. برای حل این مسئله باید زبان محلی و آداب و رسوم محلی در کنار زبان پایه قرار گیرد .نظام آموزشی باید همه فرهنگها را با درجه مختلف بپذیرد. ما ایا اینطور هست؟
نیکنام گفت: متون فارسی عمدتا نگاه پند و اندرز دارد و کار زیادی با تخیل و خیالپردازی ندارد. لایههای متعددی برای اینکه تخیل کودک از آن گذر کند وجود ندارد. رد پایی از فرهنگ جهانی در کتابهای ما نیست. فردگرایی کمتر مورد توجه کتابهای درسی ماست. در حالی که بخشی از بچههای ما اتاقهای شخصی دارند. انواع مطبوعات و فرهنگی که بچهها در آن نفس میکشند، باید مشوق خواندن باشند. ما نمیتوانیم معلمان و آموزش و پرورش را مسوول صرف جبران این قصور بدانیم. مجموعهای از عوامل دست به دست هم میدهند تا ما جامعهای کتابخوان داشته یا نداشته باشیم. کم نیسنتند بچههایی که ذوقی در ورق زدن کتابها ندارند. کتاب برای بعضی از بچهها مقولهای زجرآور است و آنها رغبتی به کتاب خواندن ندارند.
این نشست دو ساعته که در فضای اسکایروم و پیامرسان شاد قابل دسترسی بود با پرسش و پاسخ حاضران به پایان رسید.
ثبت دیدگاه