پنجشنبه, ۶ دی , ۱۴۰۳ ساعت ×
پ
پ


به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ اربعین حسینی در راه است و میلیون‌ها زائر از سراسر دنیا قبل به راه افتادن پاهایشان، دل‌شان را به آن سمت روانه می‌کنند تا تجربیات جدیدی به زندگی خود اضافه کنند. رویداد عظیم پیاده‌روی اربعین، عالم خود را دارد و هر انسانی که در آن وارد شود، شکل آن را به خود می‌گیرد؛ چه یک بازاری باشد و چه استاد دانشگاه، چه یک کشاورز باشد و چه هنرمند. همه به یک شکل درمی‌آیند و به دنبال رسیدن به یک نقطه هستند؛ کربلا. این تجربه شگفت، پر از خاطره و سوژه است که می‌توانی آن‌ها را به متن و اثر تبدیل کنی و بگذاری در تاریخ ثبت شوند و راهنمایی باشند برای زائران سال‌های بعد. یکی از روش‌های ثبت این لحظه‌ها، سفرنامه‌نویسی است. سفرنامه‌ها می‌توانند در شکل‌های متفاوتی ارائه شوند؛ یکی کاملا مستند و دیگری آمیخته به خیال.

سفرنامه «ستون ۱۴۵۳» اثری از مسلم ناصری از نوع دوم است؛ هم واقعیت دارد و هم خیال، هم از حال می‌گوید و هم واقعه‌ای تاریخی را روایت می‌کند. این اثر در ۱۳۵ صفحه و به بهای ۱۴ هزار تومان از سوی انتشارات کتاب جمکران منتشر شده است. در این شماره از پرونده «چله‌نشینان عاشورا» درباره این کتاب با نویسنده آن گفت‌وگویی داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

 

«ستون ۱۴۵۳» سفرنامه‌ای است که شبیه به داستان شده است؛ آیا واقعا داستان‌گونه نوشته‌اید؟

این کتاب شامل دو سفرنامه است؛ یک سفرنامه واقعی که همانی را که اتفاق افتاده است نوشته‌ام و در درون این سفرنامه هم سفرنامه‌ای تاریخی و خیالی قرار دارد که به موضوع برگشت نویسنده سفرنامه اول و همراه شدن او با یک واقعه تاریخی می‌پردازد و دیدن این واقعه تاریخی از دیدگاه امروزی. شاید این مورد، سفرنامه را شبیه به داستان کرده است. عده‌ای چنین اعتقادی دارند؛ اما به عقیده خودم این یک سفرنامه صرف است که دو سفرنامه را در خود جای داده و روایتی از دو زمان در یک مکان است. شاید  وجه ادبی و داستانی‌ اثر به‌ این دلیل باشد که روایت تاریخی در آن وجود دارد. دو مسافر در کنار هم ولی در دو زمان مخالف در حال حرکت هستند؛ اما در حین حرکت، ایستایی خود را حفظ کرده‌اند و  وقایع زمانه را به گونه‌ای متفاوت می‌بینند. به دلیل هم‌آمیزی واقعیت و خیال ممکن است اثر، وجه ادبی پیدا کند؛ ولی به هرحال، من لحظه‌لحظه این سفر را تجربه کرده‌ام و از خیالم چیزی اضافه نکرده‌ام، حتی گاهی اوقات پسران اثیب یمانی را که از یمن هستند دیده‌ام و حتی اگر ندیده‌ام مشابه‌شان را دیده‌ام و همراهم بوده‌اند و آنان را احساس کرده‌ام.

نگارش این اثر چه‌طور انجام شد؟

این کتاب لحظه‌نگاری است. این نبوده که بروم سفر و برگردم و بعد خاطرات را بنویسم، بلکه دو ساعت که پیاده‌روی داشتم آنچه را دیده و شنیده بودم، در دفترچه‌ای که در کتاب به آن اشاره کرده‌ام می‌نوشتم که آن دفتر را به یادگار نگه‌داشته‌ام.

به نظر شما برای علاقه‌مندان به موضوع پیاده‌روی اربعین به‌خصوص جوانان، خواندن داستان می‌تواند مزیت بیشتری داشته باشد یا سفرنامه؟

به نظر من هر دو قابل تأمل است؛ اما جوانانی که می‌خواهند به این سفر بروند دوست دارند که تجربه‌های واقعی را ملاحظه کنند نه اینکه در دنیای خیالی مسیر را بپیمایند. سفرنامه‌ها مثل این سفرنامه «ستون ۱۴۵۳» نشان می‌دهند که چه‌قدر در این سفر ریزه‌کاری وجود دارد و فرد باید با تأمل به آن نگاه کند و نگاه کردن و تأمل کردن در وقایع پیرامونی هم جذاب و هم آموزنده است. خواندن سفرنامه برای چنین سفرهای معنوی تأثیر بیشتری نسبت‌ به خواندن داستان دارد.

 



 

پیاده‌روی اربعین مانند عاشورای حسینی نیست که از حساسیت بالایی برخوردار و نویسنده دستش برای خیال‌ورزی بسته باشد. نظر شما در این‌باره چیست؟

به نظر من در واقعه عاشورا هم خیال‌انگیزی نقش اساسی دارد. نمی‌شود گفت چون معصوم در آن واقعه حضور داشته است ما نمی‌توانیم از نقش خیال استفاده کنیم؛ چون درباره عاشورا مطلب زیادی در کتب تاریخی و اصیل برای ما  جز روایاتی از ابی‌مخنف و فردی دیگر از کوفه نمانده است. به هرحال نوشتن درباره وقایع تاریخی اگر با تصور فضایی که واقعه در آن اتفاق افتاده همسو نباشد چیزی به مخاطب اضافه نمی‌کند؛ یعنی باید آن متن، روایت زمانه باشد. نویسنده باید بتواند روایت زمانه خود را در یک واقعه تاریخی نشان دهد. این یک نکته است و نکته بعدی این است که پیاده‌روی اربعین دیگر مانند عاشورا تاریخی نیست و براساس لحظه است. در این رویداد، اتفاق‌های زیادی پیرامون ما می‌افتد و داشته‌های ذهنی‌مان هم بر آن تأثیر دارد؛ مانند صحنه‌های انفجار داعش و کپسول‌های گاز در کامیون که در اثر اشاره کرده‌ام.

 

اربعین حسینی واقعا یک دنیاست با مختصات خودش؛ از مهمان‌ها که ملیت و زبان نمی‌شناسند و تنها به دل‌شان رجوع می‌کنند تا به این سفر بیایند تا میزبان‌ها که شگفتی‌سازند. نوشتن درباره یک سوژه از بین هزاران سوژه‌ای که آن‌جاست، برای شما چه‌طور تجربه‌ای بود؟

بله، پیاده‌روی اربعین یک دنیاست. در آن‌جا زبان، قوم، زن و مرد اصلا معنا ندارد. جمله‌ای کلیدی در این اثر است که از یکی از زوار پرسیده‌ام: «آیا به سفر حج رفته‌ای؟ گفت بله، گفتم اکنون هم در این سفر هستی فکر می‌کنی چه تفاوتی بین این دو سفر است؟ او کشاورز بود از یکی از شهرستان‌های دور، گفت آن سفر، سفر خانه خداست که از سنگ ساخته شده است ولی این سفر عشقِ خداست». همیشه سفر عشق است که در کارهای ادبی نمود بهتری دارد. اگر کسی بخواهد داستان اربعین بنویسد، هر یک از این میلیون‌ها نفری که پا در این وادی گذاشتند و از وادی‌السلام پیاده به سوی کربلا راه می‌افتند داستان ویژه‌ و آرزوهای بی‌شماری که صرفا مادی نیستند و معنوی نیز هستند (مثل رسیدن به آرامش) دارند. اینجاست که دیگر ثروت و رنگ و جایگاه هنری معنا ندارد، با یک کفش بسیار ساده و کوله‌ای که چند لباس در آن قرار دارد به راه می‌افتند و مهمان کسانی می‌شوند که هرکدام داستانی برای روایت دارند؛ چه آن کودک چندساله‌ای که در مسیر نشسته است و دستمال کاغذی به تو تعارف می‌کند که گردوغبار و عرق صورتت را پاک کنی، چه آن زن عربی که کارتن به دست گرفته است و دارد تکان می‌دهد تا نسیمی بوزد و خنکایی به زائران برسد، همه داستان‌های متفاوتی دارند که هنرمندان می‌توانند کشف کنند و به مخاطب ارائه دهند.



منبع

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.