کتاب «شماره پنج» در نوبت چاپ اول توسط مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس روانه بازار نشر شد و در سیاستهای جدید این مرکز، نشر مرز و بوم آن را با یونیفرم و قالب جدیدی روانه بازار نشر کرده است.
خبرگزاری ایبنا، به مناسبت هفته دفاع مقدس در نشستی با حضور چهرههای مختلف فرهنگی و علاقمندان به آثار دفاع مقدس همراه با مرتضی قاضی (نویسنده کتاب)، سمیه حسینی (مصاحبه کننده کتاب) و محمدرضا شرفیخبوشان و هادی لطفی به عنوان منتقدان اثر به بررسی ویژگیهای مختلف کتاب «شماره پنج» پرداخته است.
در این جلسه یحیی نیازی از مسئولان سابق مرکز اسناد و دفاع مقدس، معصومه رامهرمزی از نویسندگان دفاع مقدس و زنان پیشرو در مقاومت آبادان در جنگ تحمیلی و خانم حقیقت سرویراستار چاپ جدید کتاب نیز دقایقی درباره این کتاب صحبت کردند.
مشروح بخش دوم این نشست را در ادامه از نظر میگذرانید:
مرتضی قاضی: این کار به شکل تحقیق انجام شد سوال و جواب در ۱۴ جلسه در ۳۰ ساعت و من تنظیم کردم و فقط از حالت محاوره خارج و تبدیل به متن سوال و جواب کردم. مرکز اسناد هم همین را میخواست و پروژه تحقیق و تاریخ شفاهی این کار تمام شده و تحویل دادیم و قرار شد به شکل خاطره دربیاید و آقای نیازی از مرکز اسناد اعتماد کردند و به خود من سپردند و این شکل کار، اولین کارم بود و یک اصرارهایی داشتند از جمله اینکه متن کاملا به هم پیوسته باشد و خاطره خاطره جدا نباشد. کتاب تیترگذاری دارد ولی من سعی کردم تیترها باعث نشود که راحت از یک خاطره به خاطره دیگری بروم بین خاطرات قلاب و پیوند ایجاد کنم و اصرار داشتند هیچگونه افزودنی به خاطرات نداشته باشند و به لحاظ دایره واژگانی و دایره کلامی خانم جوشی اصلا چیزی اضافه و کم نشود و طبق گفته خوانندگان کتاب و انگار خود خانم جوشی حرف میزند و انگار نوشته نشده است من احساس رضایت میکنم.
با همین هدف جلو رفتم و ارثی که برای آیندگان میگذاریم کمترین دخل و تصرف را داشته باشد نسبت به اصل راوی خاطره و علت نامگذاری این کتاب این بوده که خانمهایی که در ابتدای سال ۵۸ آموزش نظامی میدیدند ذیل تعالیم مربیان و پاسداران آقای آبادانی بودند و خانمها را به خاطر فضای آن زمان به اسم صدا نمیکردند و به شمارهها صدا میکردند و خانم جوشی شماره پنج بودند و به همین دلیل نام کتاب «شماره پنج» شد و این کتاب را به شهید سرخیلی، شهید قبادینیان، اکبر علیپور و مریم فراهانیان تقدیم کردند.
محمدرضا شرفی خبوشان: انتقاد کردن من از چنین کتابهایی یک مقدار لحاظ نکردن سختیها و دشواریهای کار است. مصاحبهگر و تدوینگر با یک موضوعی سرکار دارد که بعد از سالیانی که گذشته رفته سراغ آن؛ و خود راویان مایل نیست وارد بیشتر مسائل شوند اینها دشواری کار است ضمن اینکه در مدت زمان کوتاه و کمی برای فراهم کردن یک چنین کتابهایی وقت وجود دارد. این صحبت من معنایش انتقاد از کتاب نیست، به عنوان یک نمایه راهی است که میتواند مطلوب باشد و نوشتن از کتابهایی که زندگیمحور هستند باید پردامنهتر باشد مزیت این کتاب این است که مصاحبهکننده و تدوینگر از یک خانواده هستند و جدای از هم نیستند ولی در کتابهای دیگر که مصاحبهگر و تدوینگر جدا هستند آسیبها و معایب زیادی به کتاب راه پیدا میکند و ممکن است که تدوینگر سوالاتی به ذهنش برسد که –بعدتر- به راوی دسترسی نداشته باشد یا دلایل دیگر که تدوینگر مفاهیم و مطالب و محتوایی که نیاز دارد در مصاحبه نباشد. ولی در این کتاب آقای قاضی و خانم حسینی یعنی تدوینگر و مصاحبهگر همسر هستند و از این لحاظ مشکلی ندارند.
این کتاب انتظارات ما را برآورده کرده و کتاب شاخص و نمونهای است که من شخصا آن را به علاقهمندان به حوزه تاریخ شفاهی و زندگینامه معرفی میکنم که بخوانند. ایدهآل این است که مصاحبهگر و تدوینگر یکی باشد به خصوص در کتابهای زندگیمحور که هدف تهیه زندگینامه است.
نوشتن زندگینامه فردی که در قید حیات است احتیاج دارد به آنکه با آن فرد [سوژه] سالیان سال زندگی کرد چون در زندگینامه مخاطب توقع دارد که شخص را بشناسد و شخص را دنبال کند و جهان را از دیدگاه آن شخص ببینید درونیات و روانشناسی آن شخص، حتی مسائل خصوصی آن شخص برای مخاطب مطالعهکننده بسیار مهم است مگر اینکه از ابتدا بگوییم که کتاب بخش اسناد است و به بقیه بخشهای زندگی فرد کاری نداریم و این کتاب فراهم شده که استفاده اسنادی و تاریخی و پژوهشی از آن شود و ثبت شود ولی وقتی وارد حوزه زندگینامه میشویم مخاطبان ما علاقهمند به گونه زندگینامه هستند مجبوریم که به این توقعات پاسخ دهیم.
یکی از توقعات این است که وارد شدن بسیار دقیق و عمیق در لایههای درونی فردی که روایت زندگی خودش را میکند و این در حوزه زندگینامه ایدهال است و از این ایدهآلها کم داریم. فرد زندگینامهنویس باید یکی دو سال مراوده تنگاتنگ با راوی داشته باشد بنا بر اصول زندگینامه نیازهایی دارد تا نوشته شود. مصاحبه کننده باید –کارهایی- انجام دهد اعتمادسازی و متقاعد کردن راوی؛ همچنین او –باید- نقطههای تاریک زندگی راوی را کشف کند و تمام وقت روی این کار کند و پژوهش کند در حوزههای مختلف مرتبط با شخص راوی کار کند چه در حوزه تاریخ چه در حوزه حوادث مرتبط با و چه در حوزه شخصیتشناسی افرادی که با روای در ارتباطند. [با انجام این فرایند] این چنین میشود که در دنیا زندگینامههای درخشانی داریم و در دنیا افرادی هستند که تخصص و حرفهشان نوشتن زندگینامه است و شغلشان این است در کشور ما هنوز حرفه نشده است.
نکته بعدی این است که این کتاب میتوانست یک مقدار جنبه خرده روایتها که محور درگیری دارد بالندهتر و پررنگتر شود و تکیه بیشتری شود و به آن پرداخته شود به عنوان مثال جایی که راوی از آن بخشی صحبت میکند که گروه جدیدی که شامل چند خانم هستند که وارد بیمارستان میشوند و کشف میکنند که جزو منافقین هستند و برای جاسوسی آمدهاند و این دارای –وضعیت- پردرگیری و تنش است که اینجا احتیاج دارد جزییات آن بیان شود. و در بخش اسناد به گفته خانم حسینی –اگر- چند برگه از دفترچه یادداشت خانم جوشی را در کتاب میآوردید و یک فصل را به نثر خانم جوشی اختصاص میداد، کتاب را غنیتر و جذابتر میکرد و در این بخش کتاب پر و پیمانتر میشد.
نکته آخر این است که موضوعبندیها طبق زمان در پرداخت خاطرات است شاید به خاطر محدودیتها در منابع و راوی داشتند هرجا که کتاب طبق زمان پیش میرود جذابیت بیشتری دارد ولی بعضی جا مثل موضوع فصل پنجم گریز میزند و برگشته به موضوع قبلی و حس میکنیم که موضوع چیره شده بر زمان و مقداری از جذابیت کتاب کم میشود اما رویه زمانی حرکت کردن رویهای است که برای زندگنامه ایدهآلتر است طبق چیزی که مخاطب در ذهن دارد و از ابتدا رشد شخصیت راوی را ببیند و تجربیات و کمال وجودی این آدم را ببیند و متناسب با اتفاقات و رخدادهایی که طبق زمان میافتد اگر پررنگتر بود و در کل کتاب بود خیلی بهتر بود.
ایبنا: آقای قابلیت تبدیل به اثر سینمایی را دارد و این پتانسیل در این کتاب احساس میشود؟
محمدرضا شرفی خبوشان: قطعا هر کتابی که جنبه دراماتیک بالایی دارد و شخصیت و قهرمان با موانعی روبرو میشود و تلاش میکند بر چیزی پیروز شود این ظرفیت را دارد تا تبدیل به گونهها و قالبهای دیگر شود.
همانطور که خانم حسینی چندتا از این موضوعات را تبدیل به داستان کوتاه کردند و حتی برای نویسندگان میتوانند مأخذی شود هرکدام از این موضوعات تلنگر و جرقهای شود برای اثر دیگر و این کتاب قابلیت این را دارد تا با محوریت خود قهرمان از آن فیلم سینمایی یا سریال ساخته شود و اگر بنا و بودجه و توان را صرف اینگونه محتواها کنیم و حاصل کار ماندگار و تاثیرگذار خواهد بود.
قاضی: اینجا جا دارد از سه نفر یاد کنیم که برای این کتاب زحمت زیادی کشیدند تشکر کنم از مرحوم حاج احمد یلدادی به عنوان میزبان ما در آبادان و نفر بعدی سرکار خانم مرجان فولادوند همسر آقای شاهآبادی به عنوان مشاور این کتاب که از تیم اولیه روایت فتح بودند و تدبیر آقای نیازی بود که از تجربیات ایشان استفاده شود و نفر سوم آقای حسین سرخیلی مسئول گروه خوزستان بودند.
هادی لطفی: موردی که به ذهن من –به عنوان یک- مخاطب معمولی میرسد، کنار همه صحبتها و دغدغههایی که داریم فضای تحقیق را خیلی بهتر دیدم و نمره این کار از صد ۹۹ تحقیق و تدوین ۹۰ است و این نشانه ضعف تحقیق نیست خواسته راوی بوده است. در بعضی جاهای کتاب مستند بودن ماجراهای خانم جوشی برایم سوال بود که آیا درست است یا خیر. که بنظرم باید نویسنده یا محقق در پاورقی یا در ابتدای کتاب به آن اشاره میکرد که تحقیقی غیر از مصاحبه با راوی صورت نگرفته یا اگر صورت گرفته مشخص شود.
اینکه الان یک روایت واقعی میخوانم یا نه روایت خانم جوشی را میخوانم که آیا باشد یا نباشد. فصل اول انتظاراتم را برآورده کرد بعضی جاها زمان به هم میخورد و در خاطرات پرش ایجاد میشد و از آینده هم میگفت؛ آقای قاضی را نمیدیدم فقط قصه از زبان خود راوی شنیده میشد. و نقدی که به کتاب وارد است از فصل دوم و سوم به بعد از آن دیگر آقای قاضی را نمیدیدم به عنوان تدوینگر آقای قاضی کجاست؟
در خاطره تکرار داریم واقعا تکرار است به عنوان مثال بارها گفتیم خانم ابوالهدایی شم سیاسی دارد به این دلایل و این را بارها تکرار کردهایم و حدود ۱۰۰ صفحه از کتاب کم میشود و موضوع بعدی این است که هرکدام از این آدمها قصه و جذابیتی دارند ولی اینقدر این افراد زیاد هستند آدمهایی که باید بعد از شماره پنج در ذهنم بماند کم است و تعداد زیاد اسامی کار را سخت کرده است و راوی فقط میخواهد ادای دین کند. نبود بخش زیادی از این اسامی آسیبی به کتاب نمیزند. و نکتهای که خیلی برایم جالب بود عکس گرفتن راوی در آن سالها بود عجیب و غریب و دوستداشتنی بود.
به گفته آقای خبوشان دوست داشتیم دستخط خانم جوشی را ببینیم و من دوست داشتم عکسهای که خانم جوشی گرفته را ببینم.
سمیه حسینی: طبق خواسته خانم جوشی به عنوان راوی حتی نصف صفحهای که به زندگی خصوصی و همسر ایشان پرداخته شده بود از کتاب حذف شد و اگر در این مورد اصرار میکردیم امکان داشت خود خانم جوشی را از دست بدهیم و خاطرات به پایان نرسد. در مورد خانمها در جامعه ما حشر و نشر صدق نمیکند و از قضاوتها میترسند و در مورد خانم جوشی نمیتوان ورود کرد و بعد از ۳۰ ساعت مصاحبه اطلاعات من در حد کتاب است نه بیشتر و اینها موانع جدی در حوزه تاریخ شفاهی است.
اساس شکلگیری هم به این شکل بود بعد از اعزام ما به آبادان در سال ۹۰ بعد از ۲ سال از راهاندازی گروه به دنبال نقاطی که خلا اسنادی داشتیم و در سینه افراد بود، میرفتیم، اصلا دنبال اینکه سراغ بانوان برویم نبودیم و در جلسهای که برگزار شد مسائلی مطرح کردیم که جانمایههای و وجوه انسانی جنگ چیز دیگری است که به آن نپرداختیم و صحبت از یک تعداد خانمهایی شد که از وجود خانم رامهرمزی که از همان دسته از بانوان آبادانی هستند با سن کم مشارکتهای عجیب و فعالیتهای خاصی را داشتند و این خانمها آنقدر در آبادان ماندند در سال ۶۲ به اجبار از صحنهها سعی کردیم کنار باشند وگرنه حتی کار مبارزاتی پا به پای مردان انجام دادند و از ایشان خواستیم کسی را معرفی کنند و خانم جوشی را معرفی کردند و ایشان به عنوان راوی کتاب انتخاب شد و خانم حسینی قرار بود که خودشان بنویسند چون قلم نرمی دارند و این کار هم کار زنانه بود ولی به دلیل بیماری فرزندشان در بین راه، نوشتن به عهده آقای قاضی افتاد و این کار به دلیل ویژگی مرکز یک کار دو مرحلهای شد. قرار شد تحقیق را آقای قاضی و خانم حسینی توامان انجام دهند و خانم حسینی بنویسند به مشاورت آقای علیانی ولی تا یک مرحلهای که رفتیم قرار شد آقای قاضی بنویسند با مشاورت خانم فولادوند و تاکید بر اینکه یک بانو در کنار کار باشند و کار شکل بگیرد و بعد از این کار با ۶ تن از همسران فرماندهان عالی جنگ گفتوگو کردیم که این فتح باب بزرگی بود که بعد از این ماجرا پذیرفتند که کنار دوربین و ضبط صوت باشند.
بعضی وقتها سراغ کسانی میرویم که سرشاخه و سوژه نیستند. ما از دهه ۶۰ حضور خانمها را به شکل محدود در کتابهای خاطرات داریم کتاب «خبرنگار جنگی» مریم کاظمزاده، کتاب خاطرات خدیجه میرشکار و کتاب «ساعت ۶ کنار دریاچه مریوان» سه کتابی هستند که در آن زنانی حضور فعال در جنگ داشتند و آمدند و روایت کردند کتابهایی بودند که واقعا قابل توجه هستند چون جنس خالص و دستنخورده هستند و از لحاظ موضوعی و محتوایی بکر هستند و در دهه ۷۰ کتابهای مانند دختران باغ، یکشنبه آخر، کفشهای سرگردان، گل سیمین، و بعد میرسیم به کتاب «دا» زنهایی که مستقیما حضور فعال در جنگ داشتند روایتهای خودشان را بیان میکنند. اما نکتهای که هست ما به نسبت حضور این زنها به لحاظ کمیت و کیفیت و اثر حضور اینها در جنگ واقعا کتابهای کمی داریم و تعداد این کتابها به ۱۰ عدد نمیرسد.
خانم حقیقت: به عنوان سرویراستار و ویراستاری چاپ جدید این کتاب، یکی از ویژگیهای این کتاب این بود که برای کسی که آشنایی با محیط آبادان و بیمارستانها نداشت باعث شد که بتوانم آبادان و محیط اطراف آن و شرایط جنگی و بحرانی را ترسیم کنم و کشش و جذابیت کتاب از فصل اول تا آخرین فصل زیاد است.
ثبت دیدگاه