گروه تاریخ فارس: رابرت مک فارلین، مشاور امنیت ملی دولت رونالد ریگان پنجشنبهشب هفته گذشته در سن ۸۴ سالگی درگذشت؛ نام مک فارلین در دوران عمر سیاسیاش با ماجرای ایران گیت در سال ۱۹۸۵ میلادی گرهخورده است. ماجرایی که بر اساس برخی گزارشها موجب شد در سال ۱۹۸۷ مک فارلین دست به خودکشی ناموفق بزند.
دلایل حضور مک فارلین در ایران چه بود؟
در سال های دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی، گروگان گیریهای زیادی در غرب آسیا به وقوع پیوست. گروگان گیری ۵۲ آمریکایی در لانه جاسوسی توسط دانشجویان خط امام که بسیاری از آنها، از اصلاحطلبان بودند، آغازگر مجموعه اقدامات زیادی بود که سالها در کانون توجه رسانههای دنیا قرار داشت. البته این گروگانها در آغاز دوره ریاست جمهوری ریگان و بر اساس معاهده الجزایر آزاد شدند.
در سال ۱۹۸۳، اعضای گروه الدعوه بدلیل چند بمبگذاری انتحاری در کویت دستگیر شدند که توسط گروههای لبنانی در یک دوره ۱۰ ساله، برای آزادی آنان ۳۰ غربی را که عمدتا آمریکایی بودند، به گروگان گرفت و دولت امریکا در آزادی آنها ناتوان بود، لذا به هر نحوی به دنبال ارتباط و مذاکره با ایران برای میانجیگری با گروههای لبنانی بودند، از سوی دیگر، ایران نیز، به دلیل جنگ تحمیلی، نیازمند تسلیحات و لوازم آمریکایی برای پیشبرد اهدافش در جنگ بود و همین دو مسئله از ریشههای حضور مک فارلین در ایران بود.
در همین حین، یک دلال بین المللی به نام «منوچهر قربانی فر» به گروهی از سیاسیون پیشنهاد خرید و ارسال تسلیحات مورد نیاز ایران را میدهد و در چند مرحله اقلام مورد نیاز، در تهران تحویل داده میشود.
مقامات آمریکایی از طریق یکی از کانالهای ارتباطی، اعلام میکنند که ایران می تواند بدون نیاز به واسطه، اقلام مورد نیاز مستقیم از آمریکا خریداری کند که همین مسئله، دلیل ورود مک فارلین به ایران است.
در کنار پیشنهاد فروش مستقیم سلاح به ایران توسط آمریکا، سرهنگ «اولیور نورث» از اعضای شورای امنیت ملی آمریکا در اواخر سال ۱۹۸۵ و همچنین یکی از اعضای تیم مک فارلین در ایران، اقدامات خود را برای اجرای طرحی آغاز کرد تا گروههای ضدانقلاب نیکاراگوا موسوم به «کنتراها» که علیه رژیم ساندنیست و ضدآمریکایی «ژنرال اورتگا» میجنگیدند، با درآمد ناشی از فروش سلاحهای آمریکایی، تقویت و تجهیز شوند.
پس از شکست تلاش مک فارلین برای مذاکره مستقیم با مقامات ایرانی، چند ماه بعد یک روزنامه لبنانی ارتباط میان ایران و آمریکا در خرید سلاح را فاش میکند؛ هاشمی رفسنجانی چند روز پس از افشای ماجرای مک فارلین، در ۱۳ آبان ۱۳۶۵، جزئیات بیشتری درباره حضور مک فارلین در ایران شرح داد که باعث شد، دولت ریگان با مشکلات عدیده ای روبرو شود و ریگان در تلویزیون آمریکا، تمام مسوولیت این رسوایی را به گردن بگیرد.
مک فارلین و واکنشهای داخل ایران
مسئول اصلی مذاکرات در داخل ایران هاشمی رفسنجانی بود که معتقد بود ایران میتواند با همین مذاکرات محدود به روابط سیاسی با آمریکا برسد و مسائل میان دو کشور حل شود، هر چند که مذاکرات مخفیانه باشد و فقط تعداد بسیار محدودی از اطرافیان او از مذاکرات مخفیانه اطلاع داشته باشند.
در طرف دیگر در آمریکا هم مقام اصلی پشت پرده مذاکرات رونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا و مشاور مستعفی امنیت ملیاش رابرت مک فارلین بود. موضوع از سال ۱۳۶۴ آغاز شده و تا آبان سال ۱۳۶۵ پیش رفته بود و تبادلاتی نیز میان دو طرف ایرانی و آمریکایی انجام شده بود اما افشاگری مذاکرات و سفر مک فارلین به تهران آن هم توسط نشریه الشراع لبنان باعث شد تا هم مذاکرات بر هم خورد و هم بعدها مشخص شود جزئیات مذاکرات چه چیزهایی بوده است و جنجالی در ایران و آمریکا ایجاد شود.
این سفر در خرداد ۱۳۶۵ انجام شد و چنانکه در خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی آمده تیم آمریکایی با پاسپورت ایرلندی آمدند و یک چهارم قطعات موشک هاگ درخواستی و برای سران ایران کلت و کیک هدیه آوردند.
به ادعای هاشمی “قرار شد هدیه را نپذیریم و ملاقات ندهیم و مذاکره را در سطح دکتر هادی و دکتر روحانی و مهدینژاد [وردینژاد] مخفی نگهداریم و [مذاکرات] محدود به مسأله گروگانهای آمریکایی در لبنان و دادن قطعات هاگ و چند قلم دیگر اسلحه [باشد]. آنها بیشتر خواهان مذاکره در مسائل کلی و سیاسیاند.”(۴ خرداد ۶۵)
فردای آن روز قرار شد محمدعلی هادی نجفآبادی، رئیس کمیسیون سیاست خارجی مجلس با آنها گفتوگو کند. مک فارلین احساس اهانت کرد “که چرا مقامات با او حرف نمیزنند و چرا هدیهاش را نمیپذیرند. وی میگوید اگر من برای خرید پوست گربه به روسیه بروم، گورباچف در روز دو بار با من ملاقات میکند. قرار شد به آنها بگویند به خاطر تخلفها و بدقولیهایشان اعتماد به آنها نیست و تا عملاً جلب اعتماد نکنند، مذاکره رسمی ممکن نیست؛ این نظر سران قوا است.
روز هفتم خرداد مذاکره با آمریکاییها به بنبست رسید و آنها ایران را ترک کردند. هاشمی سه روز بعد به امام پیشنهاد میدهد “برای جلوگیری از پخش خبر توسط آنها به گونهای که ما را در موضع دفاعی قرار دهند، خودمان خبر آمدن آنها را ابتدا پخش کنیم” اما امام موافقت نکرد.[۱]
هاشمی در سخنرانی خود در ۱۳ آبان ۱۳۶۵ در سالگرد تسخیر سفارت آمریکا جزئیات این سفر را به طور رسمی اعلام میکند که به نوشته او مثل بمب در دنیا منفجر شد.
هاشمی رفسنجانی چه نقشی در مک فارلین داشته است؟
محسن هاشمی فرزند ارشد هاشمی درباره ماجرای مک فارلین، حضور مسوول امریکایی را صرفاً برای تبادل سلاح و مذاکره برای آزادی گروگانها میداند و میگوید:
در سالهای ۱۳۶۴ و ۱۳۶۵، دو عملیات نسبتاً موفق ایران در خاک عراق یعنی والفجر ۸ در منطقه فاو و کربلای ۵ در شلمچه صورت گرفت، حتی اگر این عملیاتها با غافلگیری و پیروزی اولیه نیز همراه میشد، اگر ما سیستم پدافند ضدتانک و ضدهوایی مناسبی نداشتیم، در مقابل پاتکهای سنگین عراق مجبور به عقبنشینی میشدیم، بنابراین مهمترین مساله برای فرماندهی جنگ در آن مقطع تأمین نیازهای سیستم تسلیحاتی ایران بود که در برابر تانکهای تی ۷۲، با موشکهای تاو و در برابر حملات هوایی دشمن با سیستم پدافند هوایی هاگ و در تجهیز نیروی هوایی ایران نیاز به موشکهای فونیکس وجود داشت.
فرماندهان نظامی میگفتند ما اگر دو هزار موشک تاو داشتیم، فلان پیروزی را به دست میآوردیم یا جلوی فلان شکست را میگرفتیم، اگر سیستم پدافند و ضدهوایی کار میکرد، نیروی هوایی عراق را فلج میکردیم و اجازه حمله به شهرها را نمیدادیم.
بنابراین ایران از ابتدای سال ۱۳۶۴، به دنبال تأمین نیازهای دفاعی خود بود و در این زمان پیامی از طریق منوچهر قربانیفر، یکی از واسطههای اسلحه به مرحوم کنگرلو، مشاور امنیتی نخستوزیر داده شد که وی میتواند لامپهای رادار مورد نیاز ایران را تأمین کند و با قبول ایران، این معامله صورت گرفت و بخشی از سیستم رادار ضدهوایی ایران تعمیر و راهاندازی شد و وی اعلام کرد که امکان تأمین موشکهای تاو و فونیکس و قطعات هاگ وجود دارد.
قربانیفر، سپس با ارتباطی که با مقامات آمریکایی داشت، پیامهایی رد و بدل کرد تا از تمایل آنها برای فروش این تسلیحات به ایران در صورت همکاری ایران در آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان اطمینان حاصل کند و بدین ترتیب پروسه آزادی گروگانهای آمریکایی در برابر فروش تسلیحات مورد نیاز ایران شکل گرفت. اگر بخواهیم این فرایند را تشبیه کنیم: فروش سلاحهای انباری، در برابر آزادی گروگانها، مثلثی است که در آن پول فروش سلاحهای انباری به قیمت بالاتر، آزادی گروگانها و اهداف سیاسی برای آمریکاییها جذابیت داشت و طرف ایران نیز به دنبال سلاحهای مورد نیاز خود بود.
به دستور مهندس موسوی، کنگرلو موضوع را به اطلاع آیتالله هاشمی رفسنجانی رساند و ایشان مقامات ارشد در سطح سران سه قوه را از این پیشنهاد مطلع کردند و موضوع در جلسه سران با امام خمینی نیز به اطلاع ایشان رسید و در قالب پنج محموله تسلیحات به ایران از شهریور ۱۳۶۴ تا خرداد ۱۳۶۵ به ایران تسلیحات ارسال میگردد که در این فاصله عملیات والفجر ۸ در بهمنماه سال ۱۳۶۴ که موفقترین عملیات ایران در خاک عراق و منجر به قطع دسترسی عراق به خلیج فارس از طریق تصرف فاو توسط ایران میگردد رخ میدهد و در این عملیات حدود ۸۰ جنگنده پیشرفته عراقی توسط ضدهوایی هاگ و توسط جنگندههای اف ۱۴ سقوط میکند.
در چهارم خرداد ۱۳۶۵، مک فارلین مشاور امنیت ملی رئیسجمهور آمریکا، بدون اطلاع و اجازه مقامات ایرانی به صورت مخفیانه به همراه محموله تسلیحاتی به ایران سفر میکند و چهار روز در تهران حضور پیدا میکند اما هیچ مقام عالیرتبه ایرانی، حاضر به گفتوگو با وی نمیشود و مذاکرات بین مک فارلین و کنگرلو با حضور یکی از نمایندگان مجلس بهعنوان مترجم صورت میگیرد و بدون حصول توافق مدنظر آنها، هیات آمریکایی بازمیگردد.
پس از این شکست در مذاکرات، کانال دوم، توسط محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران با استفاده از علی هاشمی بهرمانی یکی از اعضای سپاه که برادرزاده آیتالله هاشمی رفسنجانی فرمانده جنگ بود، اما بدون اطلاع ایشان شکل میگیرد و از طریق کانال دوم نیز یک محموله ۵۰۰ عددی موشک تاو و مقداری اطلاعات نظامی در مهرماه سال ۱۳۶۵ تحویل ایران میگردد.
بخشی از شش محموله تسلیحاتی تحویل شده به ایران، مربوط به سلاحهای انباری در اسرائیل بوده که بدون اطلاع ایران از اسرائیل ارسال شده بود که پس از کشف موضوع توسط تیم مهندسی جنگ این سلاحها عودت داده میشود و اختلافی نیز در مورد قیمت محاسبه شده وجود داشت که موجب میشود، ایران بخشی از مطالبات قربانیفر، بهعنوان واسطه معامله را نپردازد و با شکلگیری کانال دوم که عملاً قربانیفر، واسطه کانال اول، در آن وجود ندارد، وی به ارسال نامههای انتقادی به مقامات ایران جهت پیگیری مطالبات خود میپردازد.
در اوایل آبانماه ۱۳۶۵، نشریه الشراع لبنان، اخبار این معاملات را دریافت و افشا میکند و موضوع با پیگیری رسانههای آمریکایی تبدیل به یک رسوایی برای دولت آمریکا میگردد چرا که دولت آمریکا برخلاف مصوبه کنگره، منابع حاصل از این معاملات را به شورشیان نیکاراگوئه پرداخت کرده بوده است و تیم تحقیق و تفحص آمریکا به رهبری سناتور جان تاور، گزارشی را درباره این موضوع تهیه و منتشر میکند که به نام گزارش تاور مشهور است و بسیاری از جزئیات ماجرا در آن درج گردیده است.
همزمان با افشای موضوع در آمریکا، آیتالله هاشمی رفسنجانی، در مراسم سیزده آبان سال ۱۳۶۵، در مقابل مجلس شورای اسلامی، اقدام به افشای ابعاد و جزئیات سفرمکفارلین به ایران و عدم پذیرش مذاکره توسط مقامات ارشد کشور و نتایج آن میکند و این سخنرانی به بحران سیاسی دولت ریگان دامن میزند.
در این شرایط گروهی از نمایندگان مجلس مخالف دولت، اقدام به طرح سؤال در این باره از وزیر خارجه وقت دکتر ولایتی میکنند که این اقدام با عتاب و برخورد شدید امام خمینی در ۲۹ آبان ۱۳۶۵، با عنوان، این تذهبون؟ میشود و امام خمینی این ماجرا را پیروزی ایران و رسوایی دولت آمریکا توصیف و کسانی که با تضعیف مسئولان ایرانی به متهم کردن آنها در این ماجرا میپردازند را غربزده و شیطانزده توصیف کرده و برای ایجاد عدم تفرقه در کشور هشدار شدید دادند.
آیا هاشمی به دنبال ارتباط با آمریکا و قرار دادن امام خمینی در عمل انجام شده، بود؟
عباس سلیمی نمین در واکنش به اظهارات محسن هاشمی، از ابعاد دیگری به مک فارلین نگاه میکند و میگوید:
دو مسأله تلاش برای ارتباطاتی با آمریکاییها و از این طریق تأمین قطعات مورد نیاز ایران با بحث استراتژی آقای هاشمی در جنگ ارتباط تنگاتنگی دارد که اگر به آن توجه نکنیم، قطعاً قادر نخواهیم بود از این تجربه کلانی که در مقطعی از تاریخ کسب کردهایم بهره لازم را ببریم. آقای هاشمی رفسنجانی در سال ۶۲ بحث استراتژی جنگ خودشان را متفاوت از استراتژی جنگی که امام ترسیم کرده بود بیان کردند و شروع به ترویج این در جبههها و به خصوص در میان فرماندهان میدانی جنگ کردند. خوب است که بازتاب این موضوع را در مسائل داخلی جنگ و میان فرماندهان توجه داشته باشیم. اگر به این توجه نکنیم نیمی از ماجرا را ندیدهایم.
اینکه آیا آقای هاشمی رفسنجانی مجاز بودهاند استراتژی متفاوتی نسبت به امام بهعنوان فرماندهی کل قوا دنبال کنند یا خیر یک بحث است. آیا در این زمینه هماهنگی بین ایشان و امام صورت گرفته یا خیر هم بحث دیگری است. اصولاً ما در ارتباط با استراتژی جنگ چگونه باید عمل میکردیم؟ آیا تضعیف استراتژی ترسیمی امام در جبههها تأثیر منفی داشت یا خیر؟ اینها بحثهایی است که به نظر من در این جلسه با حضور جناب آقای محسن هاشمی که قطعاً میتوانند مقداری گرهگشا باشند و این درک این تجربه تاریخی را بر مردم سهو کنند، بسیار مغتنم است و به این مسأله کمک خواهد کرد.
ما در بُعد بحث ارتباط با آمریکا دو مجوز داشتیم و سران نظام در جریان بودند. یکی اینکه سلاحهای آمریکایی را از بازار آزاد، ولو دلالهای آمریکایی، تهیه کنیم و دومین چیزی که مجوز داشتیم اینکه به صورت غیرمستقیم با آمریکاییها وارد مذاکره شویم؛ برای تأمین برخی نیازمندیهای خودمان در جبهه از طریق کمک به آمریکاییها برای آزادی گروگانهایشان در لبنان. همان جوری که آقای محسن هاشمی به درستی اشاره کردند هم امام و هم سران قوا در جریان این دو محور بودند و مرتب در جلسات سران قوا دستاوردها و موقعیتهایی که در این زمینه نصیب ایران میشود را دنبال میکردند.
اما دو محور دیگر هم هست که آن دو محور را هیچکدام از مسئولین دیگر غیر از آقای هاشمی حاضر نیستند مسئولیتش را بپذیرند و یا اعلام صریح میکنند که ما در این زمینه اطلاع نداشتیم. یکی فراهم کردن زمینه حضور یکی از مقامات برجسته آمریکایی بود که قطعاً ربطی به تأمین قطعات نداشت؛ یعنی اینطور نیست که حضور مک فارلین در تهران ارتباطی با تجهیزات پیدا کند. این گام بلندی از سوی آمریکاییها برای تغییر در روابطشان با ایران است و هیچ کسی این را رد نمیکند. مقامات آمریکایی هم به این مسأله تأکید میکنند و گزارش تاور هم به این تأکید دارد که حرکت آمریکاییها در قضیه مک فارلین با آینده انقلاب اسلامی ارتباط دارد.
ادلّه و قرائنی وجود دارد که ارزیابی امریکاییها و برخی جریانهای غربگرای منطقه آقای هاشمی را بهعنوان شخصی که میتواند تأثیراتی در ارتباط با خواسته آمریکاییها صورت بدهد ارزیابی میکنند. تعبیر میانهرو یا تعابیر اینجوری که آمریکاییها در ارتباط با دستهبندی کردن مقامات ما دنبال میکنند، من الآن نمیخواهم قضاوت کنم که ارزیابی آنها در مورد آقای هاشمی دقیق است یا دقیق نیست. آنچه مسلم است اینکه آمریکاییها برای آینده انقلاب باید کاری میکردند. اگر عملکرد آمریکاییها در این زمینه موردبررسی قرار بگیرد جای تأمل است. در کتاب نبرد مخفی علیه ایران آمده است که هر هواپیمایی که میخواست وارد ایران شود در اسرائیل توقف میکرد و اسرائیلیها قطعات معیوب را بهجای قطعات سالم قرار میدادند که ایران در این قضیه چندان هم تقویت نشود. این را هم برکمن میگویند و هم مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی در بخشهایی از خاطرات خودشان قید میکنند که قطعات وارد شده بعضاً سالم نبود.[۲]
نکاتی که محل ابهام در ماجرای مک فارلین است
۱- باتوجه به اظهارات افراد درگیر در ماجرای ایران گیت، قبل از ورود مک فارلین به ایران، بحث خرید تسلیحات و مذاکره بر سر آزادی گروگانها، انجام میشده است و نیازی به ورود یک مقام ارشد آمریکایی به داخل ایران نبوده است.
۲- مک فارلین بر اساس کدام چراغ سبز و بر اساس کدام توافق قبلی، به ایران سفر کرده؟ آیا مقام آمریکایی بدون هیچ توافق و چراغ سبزی به شکل سرخود و بدون هیچ تحلیلی از شکست مذاکرات، وارد ایران شده است؟
۳- با توجه به سوابق هاشمی رفسنجانی در علاقه برای ارتباط و مذاکره با آمریکا از دهه شصت تا زمان فوت، میتوان این سؤال را مطرح کرد که آیا تیم هاشمی رفسنجانی چراغ سبز ورود مک فارلین به ایران را به تیم آمریکایی نشان داده است؟
انتهای پیام/
[۱] -https://psri.ir/?id=bth2cq6v29
[۲] -http://tarikhirani.ir/fa/news/8562
ثبت دیدگاه