داستان کتاب درباره مدرسهای که تقریبا صد ساله است و تقریبا هرروز دانشآموزان با یک حادثهای در این مدرسه روبهرو هستند، یک روز سالن ورزش خراب میشود روز دیگر لوح سنگی که سال تاسیس مدرسه روی آن نوشته شده است سقوط میکند که در نتیجه بچههای مدرسه پی میبرند که تمام این اتفاقها به دست شایرون میافتد به همین خاطر دسته جمعی به فکر چارهای میافتند.
در قسمتی از کتاب میخوانیم:
«آقای وینیک با عصبانیت داد زد: چرا درها قفل شده بودند؟
سام به لوسی و آنتونیو نگاه کرد. آنها خوب میدانستند که قفل کردن درها کار خود مدرسه بوده، درب و داغون شدن سالن ورزش هم زیر سر خودش بوده.
آقای وینیک با صدای بلند اعلام کرد: از الان به بعد، رفتن به سالن ورزش ممنوعه!
سام به آقای نکوبی نگاه کرد. هردویشان خبر داشتند که مشکل از سالن ورزش نیست، مشکل اصلی خود مدرسه بود.
آقای نکوبی گفت: آقای مدیر!امروز همه چیز خیلی عجیب و غریب بود: اول لوح سنگی مدرسه افتاد، بعد یکی از دستشوییها منفجر شد، بعد یکی از رادیاتورها ترکید، حالا هم که این.»
این کتاب در ۱۰۴ صفحه مصور، شمارگان۲۰۰۰ نسخه و با قیمت ۳۸۰۰۰ هزار تومان راهی کتابفروشیها شد.
ثبت دیدگاه