به گزارش ایمنا، داستان پوراحمد و قصههای زندگیِ جاری در نوشتهها، آثار و فیلمهایش، مرگ را برای نسل ما که عمری را با او و کارهایش زیست کردیم و بزرگ شدیم، ناباورانه میکند و از او که برای ما زندگی را در اردویهای دانشآموزی و در جریان جاری و زنده مدرسه بازی میکرد، میآموزد. هر پازلی از آفریدههای هنری پوراحمد، خالق گوشهای از اذهان فروریخته نسلهای دهه شصت و هفتاد است که با یادش زندگی دوباره جانبخشی میکند؛ در قصههای مجید بوی صمیمیت از بوی نان سنگک داغ، غلیظتر بود.
از طرفی کیومرث پوراحمد قصههای خودش را فیلم کرد و خاطرههایی ارزنده را برایمان برجای گذاشت. به قولی او آقای حکایتهای نوستالژیک دوران کودکی ماست؛ او راوی پراحساس زیستن است در قواعدی از سنت خواهی و سنتشکنی.
او شب یلدایی ساخت تا درد عشق را مزه کنیم و در آن فیلم از غربت و تنهایی انسانها گفت، از سرنخهایی پرده برداشت که همواره با پرانتز باز مواجه میشدند. دوربین خود را در اتوبوس شب گذاشت و برای رسیدن به نگهبان شب در نوک برج، پنجاه قدم آخر را برداشت. راستی آقای پوراحمد هنوز این سوال برای مخاطبان باقیمانده است؛ کفشهایم کو؟
درگذشت کیومرث پوراحمد ضربهای مهم به پیکر نحیف سینمای داستانگوی ایران است. اعلام رسمی دلیل مرگ پوراحمد، نهتنها جامعه هنری _که از آنها بهعنوان بخشی فرهیخته از جامعه یاد میشود_، بلکه مخاطبان سینما داخل و خارج از مرزهای کشورمان را هم شوکه کرد.
اما نکته قابلتأمل این بود که بسیاری از رسانهها بهجای اینکه بخواهند بیشازپیش به شخصیت و ویژگی آثار این هنرمند و تأثیر او بر سینمای ایران بپردازند، بیشتر محور اقدام به پایان زندگی را مطرح کردند و در قالب گزارشها و گفتوگو با هنرمندان به دنبال این بودند تا از این کارگردان نامآشنای سینمای ایران، چهرهای افسرده و منزوی به نمایش بگذارند.
ازاینرو خبرگزاری ایمنا در راستای رسالت فرهنگی و هنری خود، در گفتوگو با کارگردانان و فیلمسازان کشور به بخشهای ناگفته مرحوم پوراحمد پرداخته است و در بخش نخست این گفتوگوها نظر غلامرضا رمضانی، فیلمنامهنویس و کارگردان مطرح سینما را در رابطه با وی جویا شدهایم که از اینجا میتوانید مشروح گفتوگو را مطالعه کنید و در بخش دوم با امرالله احمدجو، فیلمنامهنویس و کارگردان مطرح سینمای ایران گپ و گفت کوتاه درباره خاطراتش با مرحوم پوراحمد و ویژگیهای این کارگردان از نگاه او انجام گرفته که در ذیل ازنظر میگذرانید.
مرحوم پوراحمد دارای چه شخصیتی بودند و از چه ویژگی در فیلمسازی و کارگردانی برخوردار بودند؟
در ارتباط با فیلمسازی مرحوم پوراحمد با توجه به انواع فیلمهای ساختهشده توسط وی بهطور فراوان صحبت شده است و نکتهای باقی نمانده که بتوان اضافه کرد بهویژه اینکه در «قصههای مجید» کارشان سهل و ممتنع، خیلی دلنشین و با موفقیت همراه بود، البته کارهای موفق و کمتر هم موفق روی پرده سینما داشتند وتمام ذهنشان درگیر سینما بود و اینگونه بود که فیلمساز بسیار فعالی شناخته شدند.
چه ویژگی در فیلمسازی پوراحمد وجود داشت که کارهای وی را از دیگران متمایز میساخت؟
پایبندی به یک سری از مضامین و فرمهایی که در کارهایشان با یک تنبه تکرار میشد که بیشتر طنز بود، آثارشان را از دیگر فیلمسازان متمایز میکرد. وی علاقهمند بودند که به مسائل نوجوانان بپردازند در این راستا فیلمهای که در ارتباط با نوجوانان ساختند که بهنوعی با واکنش و بازتاب دوگانه همراه بود یعنی طیف وسیعی از کودکان، نوجوانان و سالمندان را پوشش میداد و آنها نیز علاقهمند به تماشای این کارها بودند.
سابقه آشنایی جنابعالی با مرحوم پوراحمد به چه صورت بوده و وی را چگونه فردی دریافتید؟
در اولین ملاقات، در برنامه آقای جیرانی که برای دعوت از فیلمسازان ترتیب دادهشده بود، آقای پوراحمد نیز حضور داشتند، البته پیشتر با فیلمهای ایشان آشنایی داشتم. به خاطر دارم، در آن ملاقات مرحوم پوراحمد را زیرچشمی نگاه میکردم، مردی با قدبلند و اخمی نیز در چهره ایشان پدیدار بود که جرأت سخن نمیکردم.حتی در این ملاقات وی ارتباط با آثار ابراهیم حاتمی کیا شنونده بود و بعدها در بخشی از مصاحبههای که از ایشان شنیدم متوجه شدم که شخصی شوخطبع بودند. حتی در یک در جشنواره فیلم کوتاه درکنار رسول صدر عاملی و سایر دوستان که به اصفهان سفر داشتند، با او آشنا شدم. در همان جلسه اول گویا سالهاست که یکدیگر را میشناسیم و چند شب پسازآنهم با گرفتن آدرس در منزل ما حضور پیدا کرد. برخورد ایشان بسیار خودمانی بود و از آن موقع به بعد به دوستان بسیار صمیمی تبدیل شدیم بهطوریکه هر بار ایشان به اصفهان سفر میکردند بهطور حتم باید گپ و گفت صمیمانهای باهم ترتیب میدادیم.
مرحوم پوراحمد دارای شخصیت منزوی و ناامیدی بودند؟
اصلاً بههیچوجه، از مدتزمانی که همدیگر را دیدهایم خیلی نمیگذرد بهطوریکه آخرین بار بهمنماه سال گذشته ایشان با من تماس گرفت به همراه برادرشان میهمان ما در اصفهان بودند و در خصوص مسائل مختلف ازجمله سینما صحبت شد و بسیار خوش گذشت و هیچ نشانهای از ناامیدی در کلام و رفتار او هویدا نبود درحالیکه بسیار سرحال بودند و شوخطبعی مشاهده میشد و رفتاری که انسان را مشکوک سازد که ایشان در خودشان هستند، وجود نداشت.
هنگامیکه خبر فوت وی را شنیدم یکه خوردم و انتظار داشتم شایعه باشد زیرا همیشه شایعات در فضای مجازی وجود دارد. حتی در مورد مرحوم خسرو شکیبایی این شایعه وجود داشت.
مرحوم پوراحمد در حوزه سینما چه دغدغهای داشتند؟
دغدغه وی سینما و تهیهکننده بود بهطوریکه همیشه از طرح آماده برای یافتن تهیهکننده برخوردار بود.
مهمترین دغدغه مرحوم پوراحمد فیلمسازی بود چراکه در یک برهه زمانی که در اوج بودند، جذب سرمایهگذار بخش خصوصی و دولتی سهلتر بود اما این اواخر کارشان در رابطه با این مسئله با دشواری همراه شده بود، اگر گلهای داشت ازاینجهت بود و از این دسته انسانهایی نبود که فریادش به آسمان برسد، دلش میخواست که در خصوص هر کاری، فعالیت خود را بهسرعت آغاز کند، حتی درصدد این بود که نمایشنامهای مربوط به دوران صفویه را روی صحنه ببرد.
مرحوم پوراحمد در این اواخر درصدد ساخت فیلمی برای اصفهان بود؟
بنده زیاد نسبت به طرحهای ایشان کنجکاوی نمیکردم البته اصفهان لوکیشن مورد دلخواه ایشان بود و بنا به نوع طرحی که داشت امکان آن در اصفهان مهیا میکرد، حتی گویا با شهرداری اصفهان نیز مکاتبهای کرده بود که برای ساخت فیلم سرمایهگذاری کنتد.
با توجه به اینکه مرحوم پوراحمد زاده اصفهان بودند آیا مردم اصفهان قدردان زحمات این هنرمند بودند؟
زندهیاد پوراحمد در مواجهه با مردم در همان جشنواره فیلمهای کوتاه مشخص بود که از محبوبیت بالایی برخوردارند و باید هم همینطور میشد بهویژه با قصههای مجید و نوع بازیگری که از مرحوم مادرشان دریافت کرده بودند، طبیعی بود که مردم اصفهان قدردان مرحوم پوراحمد باشند و مردم اصفهان هنرمندان خود را بسیار ارج مینهند.
جغرافیای اصفهان چه تأثیری در فیلمسازی مرحوم پوراحمد داشت؟
شهر اصفهان به سبب خصوصیتهایی که عمومیت داشت حتی بیت اصفهانی موجب شد که اصفهان را برای فیلمسازی انتخاب کند. چراکه این شهر جذابیتهای خاص خود را داراست و منحصربهفرد است و این جذابیتها تنها شامل معماری و این قبیل موارد نیست بلکه مردم این دیار هم علاقهمند به کارهای نمایشی هستند.
تئاتر اصفهان اگر در قیاس با جمعیت، شرایط و سرمایهگذاری جلوتر از تهران نباشد، کمتر نیست و در بین شهرهای ایران تنها شهری است که حتی پیش از انقلاب بهموازات تهران دارای تئاتر حرفهای بوده است و اکنون هم بهمحض آماده شدن کارهای صحنهای بهسرعت سالنها رونق میگیرد و هماکنون برای چند کار، بازیگران خلاق، توانا و علاقهمند حضور دارند و به سبب این ویژگیها بهحق پایگاه هنرو فرهنگ ایران است که در آنهم شکی نیست حیف که بخشی از این قضیه به جهت توسعه مسائل هنری در این شهر در حد تعارف است..
باید گفت این شهر در آمادگی نیروی انسانی بسیار مستعد است هم در خصوص افرادی که دورههای را گذراندند و آمادهبهکار هستند و هم افرادی که در صورت فراهم شدن شرایط بهسرعت آماده انجام کار خواهند شد.
آیا شما موافق هستید که دستنوشته مرحوم پوراحمد برای مردم خوانده شود؟
متأسفانه یک نوع دلالی در بسیاری از رسانهها در داخل و خارج حاکم است و بهجای پرداختن دقیقتر به موضوع، این مسائل خوراکی برای رسانه است اما آن چیزی که در چند روز اخیر مواجه بودم بسیار مثبت است. خود من هم داغدار این ماجرا هستم اصلاً نسبت به این نامه کنجکاو نیستم و دلم نمیخواهد بدانم که قضیه چه بود چراکه در ذهن و خیالم نتوانستم سوگ ایشان را بپذیرم و گویا هنوز زنده است و میخواهم مادامیکه زنده هستم همچنان در ذهنم زنده بماند و بیاطلاع هستم که چه چیزی این داغ را داغتر کرده است.باوجود شوخیها و روحیه طنز خودگونه ایشان برای من چنین اتفاقی که در ذهن بپروراند قابلباور نبود و البته این اتفاقات ممکن است عوامل مختلفی داشته باشد زیرا شناخت زندگی شخصی و زبان اشخاص بهآسانی نیست و در لحظه تصمیم گرفتن و ناگهانی احساساتی شدن، بسیار حساس بود و این احساساتی شدن برای من قابلفهم است اما چرایی این ماجرا کاملاً مبهم است و نمیخواهم هیچ قضاوتی داشته باشم اما در حال حاضر سوگنامههای وجود دارد که از سوی دوستان نزدیک و دوستداران وی در حال انتشار است. امیدوارم که بهعنوان فیلمساز معاصر به آثارش بیشتر توجه شود و برای سایر فیلمسازان روشنگر بسیاری از مسائل باشد. و اینگونه نباشد که پس از یک هفته با یک تیتر خبری دیگر، این داغ فراموش شود. بهطور مثال آقای پرویز پور حسینی بازیگر منحصربهفردی بودند یا زحماتی که مرحوم تارخ در سینما و تلویزیون داشتند. فقدان این افراد بسیار آزاردهنده است.امیدواریم در مورد مرحوم پوراحمد به کارهای ایشان پرداخته شود و نمایشگاهی خوب از آثار وی برای نسلهای آینده داشته باشیم زیرا نسل به نسل میتوانند از کارهای وی بهرهمند شوند و ارتقا سلیقه پیدا کنند.
وی دستبهقلم بود و زیبا مینوشت. کمتر فردی را مشاهده کردم که در قضاوتهای خود راجع به دیگران بسیار منصف باشد و کینه و حسادتی در وجودش داشته باشد، اگر هم از کار هرکسی هم لذت برد، مبلغ وی باشد یعنی خواستار کار خوب بود و از شناخت خوبی نسبت از کارهایی که دیده میشد، برخوردار بود البته مقالاتی در مجله فیلم و سایر مجلات داشت و کتاب نیز مینوشت و جدای از فیلمنامهنویسی، در حوزههای دیگر نویسنده و اهلقلم بود و امیدواریم که اهلقلم به ایشان بپردازند و اگر ابن خصوصیتها در همراهی با آقای مرادی کرمانی وجود نداشت، تا این اندازه به موفقیت دست پیدا نمیکرد و ادبیات را نیز بهخوبی میشناخت و مجموعه این خصوصیات حضور ایشان را بسیار دلنشین میکرد و امیدوارم به وجوه مختلف توانایی ایشان در ساخت فیلمها توجه شود.
ثبت دیدگاه