شنبه, ۳ آذر , ۱۴۰۳ ساعت ×
امام خمینی (ره) چگونه توانست قدرت عظیم رسانه ای غرب را شکست دهد؟
به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی
نویسنده : محمد مقدم
پ
پ

جامعه شناسی، به عنوان شاخه ای از علوم مدرن غربی، نظرات متعددی درمورد عوامل موثر بر ایجاد انسجام جوامع انسانی، مطرح نموده است. برخی از این عوامل ساختاری و برخی دیگر فردی هستند. با اینکه همه این عوامل تا حدی بازگو کننده واقعیت اند و می توانند در ایجاد انسجام و سازماندهی یک ملت موثر باشند، اما نمی‌توانند علل همه انقلاب ها را به طور واضح توضیح بدهند. نظریات آنها همگی یک شاخصه مشترک دارند و آن این است: ” این تنها ذهن انسان است که روی اعمال او تاثیر می گذارد” . دلیل این سخن این است که اساسا تمدن غربی و همه علوم برآمده از آن، بر مبنای سابجکتیویته (اصالت ذهن) بنا شده اند. و چون مهم ترین ابزار کنترل ذهن “رسانه” است، شاهدیم که غول رسانه ای غرب – هالیوود- پرچم دار و قوام بخش تمدن آنهاست.
از منظر عرفان اسلامی، همه انسانها در ذات خویش بهره ای از ذات الهی دارند  (وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی)(۷۲ص). و چون خدا یگانه است، پس وحدت را دوست دارد. در نتیجه ذات غیب الغیوبی خدا که اثر آن در همه عالم جاری است، می تواند عامل ایجاد پیوستگی و انسجام مخلوقات گردد. این بهره مندی و تاثیر الهی، در درون انسانها “فطرت” نام دارد. آرمان هایی که هر انسانی، بدون آموزش بیرونی، خود به خود به آنها گرایش دارد، از فطرت الهی او سرچشمه گرفته اند. مانند میل به خوبی ، زیبایی، عزت، استقلال، عدالت، آزادی و … . از آن رو که این آرمانها متعلق به همه آحاد بشر – از هرجنس و نوع و رنگ و قبیله ای- است ، آنها را “آرمانهای مشترک بشری” نامیده اند. در نتیجه وقتی بخواهیم که همه انسان ها – با همه تکثر خود- به وحدت برسند، باید کاری کنیم تا به ذات خود یا همان “آرمانهای مشترک بشری” مراجعه کنند . در این حالت انسان ها، عامل پیوستگی خود با سایر مخلوقات خدا را یافته اند و استعداد رسیدن به انسجام واقعی را پیدا کرده اند.
با این توضیحات می فهمیم که عامل اصلی ایجاد انسجام و سازماندهی واقعی یک ملت، نمی تواند فقط عوامل ذهنی ای باشد که جامعه شناسان می گویند. به عبارت دیگر دلایل آنها نمی‌تواند همه انقلاب ها را توضیح دهد. انقلاب اسلامی مردم ایران، یکی از انقلاب هایی است که علم جامعه شناسی نتوانسته به همه دلایل آن دست یابد. چرا که دلایل وقوعش صرفا ذهنی نیست بلکه کاملا عینی است. برای همین دلایل، وقوع انقلاب اسلامی ایران را باید در جان انسانها جستجو کرد. به زبان ساده تر، انقلاب اسلامی ایران یک “انقلاب فطری” بوده است.
وقتی هژمونی رسانه ای جهان، تنها نزد چند قدرت جهانی است، وقتی مدیریت فضای مجازی، به تفکر خاصی منحصر شده است، وقتی حکمرانی شبکه های تلویزیونی ، در تصرف تعداد معدودی ماهواره است، در این فضا ساختن یک گفتمان جدید و مخالف جریان موجود ، تلاشی بیهوده به نظر خواهد بود. وقتی استیت غرب (حکومت مرکزی) اینگونه بر بشر مسلط شده که با مدیریت ذهن ، توانسته فرهنگ ها و همه کنش های بشر را مدیریت کند، قاعدتا هر حرکت اصلاحی و انقلاب رهایی بخشی را در نطفه خفه خواهد کرد. پس راه برون رفت از این شرایط چیست؟
بر خلاف تفکر رایج، راهکارهایی که جامعه شناسان غربی و کارشناسان علوم ارتباطات و حوزه رسانه برای برون رفت از این وضع پیشنهاد می دهند راهگشا نخواهد بود. چراکه قدرت ما هیچگاه به پای قدرت ابرقدرت هایی که ابزارهایی چون هالیوود دارند، نخواهد رسید. پس نباید شروع کننده راهی باشیم که آنها سال ها پیش شروع کرده اند، چرا که در این مسیر همواره از آنها سال ها عقب خواهیم بود. پس راهی جز این نیست که میانبر بزنیم و به ابزار دیگری تمسک بجوییم. به عبارت دیگر باید تاکتیک را عوض کنیم. درست مانند سبک جدید جنگیدن رزمندگان اسلام در دفاع مقدس. تا وقتی که ایران در اوایل جنگ به صورت کلاسیک با عراق می‌جنگید، شکست می‌خورد. چون ابزارهای جنگی کلاسیک عراق به مدد غرب از ایران جلوتر بود. در این فضا بود که رزمندگان اسلام به نوآوری روی آوردند. به گونه ای که توانستند با چند قایق تند روی ارزان قیمت، ناوگان عظیم دریایی آمریکا را به زانو در آورند. پیشرفت های خیره کننده موشکی و پهپادی کنونی کشور هم یادگار همان تفکر است. در حوزه فرهنگ هم باید تاکتیک را تغییر دهیم. و این همان کاری بود که امام خمینی (ره) در سال ۵۷ انجام داد. ایشان “موضوع” حوزه ای که غربی ها می کوشیدند روی آن اثر بگذارند را تغییر داد. اما چگونه؟
همه تلاش صاحبان قدرت رسانه ای این است که روی “ذهن” انسانها اثر گذاشته و از این طریق، جوامع را مدیریت کرده و به سمتی که دلشان می خواهد سوق دهند. غافل از اینکه انسان یک موجود ذی بعد است و به جز ذهنش، حوزه های دیگری نیز برای تصمیم گیری دارد. “قلب” یکی از این حوزه ها است که از فطرت انسان دستور می گیرد. وقتی انسانها تحت فشار قرار می گیرند، بیشتر از قلبشان دستور می گیرند تا از ذهنشان. انقلاب سال ۵۷ مردم ایران نیز بر همین مبنا بود. امام خمینی(ره) توانست “فطرت” مردم ایران را که تحت فشار و ظلم نظام شاهنشاهی بودند، بیدار نماید. به شعار های اولیه انقلاب دقت کنید، همه از فطرت مشترک بشری می جوشیدند. شعار هایی چون عزت و استقلال، بندگی و عبودیت، عدالت و آزادی و… با طرح آنها توسط امام خمینی (ره) ، آحاد مردم آنها را درک کرده و با ایشان احساس هم ذات پنداری نمودند. امام دانش آموخته مکتب عرفان اسلامی بود و اساسا عرفان با قلب ها سر و کار دارد. عرفان علمی عینی، ملموس و کاربردی و قابل فهم توسط همگان است.(برعکس علوم غربی که بر مبنای ذهن گرایی است) . از این جهت بود که در سال ۵۷، هژمونی رسانه ای غرب هر چه تلاش کرد، تاثیری روی ملت ایران نگذاشت. چرا که اساسا اقدامات امام، موضوع و محل تاثیر یکسانی با رسانه های غربی نداشتند. به زبان ساده تر امام “دلها” را هدف گرفته بود در حالی که رسانه های غربی می خواستند “ذهن”ها را منحرف کنند. وقتی مردم سخنان امام را می شنیدند، گویی کسی از درون قلبشان با آنها سخن می گوید. انگار حرف دل خودشان را می‌شنیدند. جان امام با جان آنها یکی شده بود. در این ضعیت وحدت واقعی در کشور محقق شد، مردم منسجم و قدرتمند شدند و توانستند انقلابی اسلامی ایران را به پیروزی برسانند.
از مطالب فوق اینگونه می فهمیم که ایجاد حکومتی جهانی، منسجم و توحیدی ، آن هم در جهان متشتت کنونی، محتاج برانگیختگی جان ها است. جان هایی که تشنه آرمانهای مشترک بشری شده باشند. وقتی مردم اینگونه شوند، دیگر فریب ذهنیات دروغینی که رسانه های غربی برایشان بسازند را نمی خورند. تنها اینگونه می توان هژمونی رسانه ای غرب را شکست داد. پس نباید از قدرت رسانه ای غرب، بترسیم.
خلاصه سخن اینکه، وقتی ظلم جهان را فرا بگیرد، جان ها برافروخته می گردد و مردم در جستجوی کسی می گردند که او نیز همچون خودشان ، جان و فطرتی برافروخته داشته باشد و آرمان های مشترک بشری را فریاد بزند. سپس به سوی او رفته و با او یکی می شوند. این مکانیزم -که امام خمینی(ره) به وسیله آن انقلاب کرد- همان مکانیزم ظهور مهدی فاطمه(عج) است.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.