«برسد به دست معلم عزیزم» داستان دختر بچه کوچکیست که یک شب توی حوضِ حیاط خانهشان یک نهنگ پیدا میکند. بله یک نهنگ. یک نهنگ که جلوی چشمهای امیلی شروع میکند به بالا پایین رفتن و شیرجه زدن. آن هم درست در حوض کوچک حیاطشان.
امیلی به سرش میزند تا از این اتفاق شگفتانگیز برای معلمش بنویسد:
«معلم عزیزم
من عاشق نهنگها هستم و به نظرم امروز توی حوض خانهمان یک نهنگ دیدم.
میشود لطفا در مورد نهنگها اطلاعاتی برایم بفرستید. چون میترسم نکند بلایی سر نهنگمان بیاید.
با احترام
امیلی»
معلم عزیز، آدم با حوصلهایست. او هیچ کدام از نامههای امیلی را بیپاسخ نمیگذارد؛ اما اصلا دلش نمیخواهد تخیلاش را درگیر نامههای امیلی کند. به همین دلیل از همان اولین نامه تصمیم خودش را میگیرد تا به امیلی یاد بدهد یک نهنگ هرگز نمیتواند توی یک حوض جا شود یا زندگی کند. پس امیلی حتما اشتباه میکند. با این که معلم، یک معلم عزیز است و امیلی باور دارد که او بیشتر از هرکسی در دنیا میداند، حرفهای معلمش را نمیپذیرد و همچنان از نهنگ توی حوض برایش نامه مینویسد.
همانطور که نوشتم «برسد به دست معلم عزیزم» سرشار از احساس و عاطفه و تخیل است. تخیلات یک کودک چهارپنج ساله و رابطه عمیقی که او با نهنگ خانگیاش برقرار میکند، تخیلات و ذهن خواننده بزرگسال را هم درگیر خودش میکند و برای چند لحظه به او میقبولاند که پیدا شدن یک نهنگ در حوض خانه شاید عجیب باشد، اما غیر ممکن نیست.
در این کتاب تصویری ما با هیچ شخصیت دیگری رو به رو نیستیم. هیچ خبری از پدر (جز در یکی از فریمهای تصویرگری که گوشهی کادر در حال روزنامه خواندن است) و مادر امیلی نیست. امیلیست و نهنگ خانگیاش؛ و کلماتی که به ما یادآور میشود معلمی هست که امیلی او را داناتر و امنتر از هرکس دیگری میداند تا درباره این اتفاق بزرگ برایش حرف بزند.
«برسد به دست معلم عزیزم» کتابی سرشار از تخیل و احساس است. یک کتاب تصویری کودک که با خواندنش هر آدمی را، فرقی نمیکند بزرگ باشد یا کوچک، از فرط احساسات ناب تبدیل به یک پروانه کوچک میکند؛ یا دست کم ته دلاش آرزو میکند کاش معلم «امیلی» بود تا نامههایش را جور دیگری پاسخ میداد.
این کتاب اثر سایمن جیمز و به ترجمه محبوبه نجفخانی در انتشارات آفرینگان به چاپ رسیده است. به مناسبت روز معلم با محبوبه نجفخانی گفتوگو داشتیم که در ادامه میخوانید:
چی شد که این کتاب را به عنوان ترجمه انتخاب کردید؟ انگیزه شما از انتخاب این کتاب چه بود؟
کتاب «برسد به دست معلم عزیزم»، از نظر من موضوع جذاب، درونمایه و پرداخت قوی و تصاویر زیبا داشت که میدانستم مورد توجه کودکان و خانوادهها و مربیان قرار میگیرد. برای همین، خریداری و ترجمهاش کردم و خوشبختانه با استقبال مخاطبان روبهرو شد.
پیام اصلی این کتاب چیست؟
بیشتر کودکان در این سن، خیالپرداز هستند. نحوه تعامل معلم با شاگردش در قالب نامهنگاری و توضیحات منطقی و علمی به شکلی که به روحیه و اعتماد به نفس کودک آسیب نزند، از نظر من پیام بسیار ظریف و آموزندهی این کتاب است.
«برسد به دست معلم عزیزم» تا چه اندازه چهره واقعی معلم را نشان داده است؟
به نظر من، این کتاب چهره واقعی بخشی از معلمان، و البته نه همهی آنها، را نشان داده بود. پیشهی معلمی، دانش، صبر و حوصله زیادی را میطلبد که معلم داستان ما همهی این ویژگیها را داراست که میتواند الگوی خوبی برای معلمان جوان ما باشد.
خیلی میشنویم که بچههای ما کتابخوان نیستند. کمی از آن مربوط به سیستم آموزشی است. دلیل آن چیست؟ پیشنهاد شما برای سیستم آموزشی که بچهها را به سمت کتابخوان شدن بکشاند، چیست؟
برای نهادینه کردن عادت به مطالعه در کودکان کشورمان، میتوانیم از تجربه کشورهای پیشرفته استفاده کنیم. در کشورهایی که سرانه مطالعه بالایی دارند، آموزش و پرورش با همکاری کتابداران مدارس و کتابخانههای عمومی کشور، هر سال تعدادی از کتابهای جدید و نیز کلاسیک و جایزه برده در حوزه کودک و نوجوان را در فهرستی منتشر میکند. بعد معلمهای ادبیات عنوان کتابها را به دانشآموزان اعلام میکنند. در طول سال تحصیلی، دانشآموزان کتابها را میخرند و یا از کتابخانهی مدرسه امانت میگیرند، میخوانند، نقد و بررسی میکنند و امتیاز میگیرند. همین امر باعث میشود آمار سرانه کتابخوانی بالا برود و عادت به مطالعه در ذهن کودکان و نوجوانان نهادینه میشود؛ تیراژ کتابها نیز بالا میرود و صنعت نشر از رکود خارج میشود.
خاطرهای از یکی از معلمان خود دارید که بخواهید به ما بگویید.
در طول سالهای تحصیلی، آموزگاران بسیار خوبی داشتهام که از هر کدام علاوه بر درس، نکات زندگی و تجربههای ارزشمندی آموختهام که در زندگی بسیار به کارم آمده است. از همین جا از همه این عزیزان تشکر میکنم و یادشان را گرامی میدارم.
ثبت دیدگاه