یکشنبه, ۴ آذر , ۱۴۰۳ ساعت ×
پ
پ



به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، محمدرضا مرزوقی بعدازظهر یک روز گرم خردادماه سال ۱۳۵۵ در شهر آبادان به دنیا آمد. کودکی‌اش با خاطراتی محو از انقلاب پنجاه‌وهفت و خاطراتی روشن و شفاف از جنگی که در چهارسالگی‌اش آغاز شد گره خورده است. جنگ و انقلاب و سال‌های پس از آن، مضمون بسیاری از کتاب‌های او شد. در چهارسالگی به دلیل بالا گرفتن جنگ در مرزهای کشور مجبور به ترک شهرشان شدند و به شهر بوشهر رفتند. تا اویل نوجوانی را در آن شهر و کنار دریا و بندری گذراند که بستر بسیاری از داستان‌هایش شد. سال ۶۹ با بازگشت دوباره به شهری که هنوز پر از آثار دست‌نخوردۀ جنگ و انقلاب بود، میل نوشتن از آنچه که دوست داشت از نزدیک تجربه کند در او جرقه زد. اولین داستانش را سال ۷۲ در سروش نوجوان چاپ کرد. مرزوقی از سال ۷۵ برای ادامه تحصیل در رشته تئاتر از آبادان به تهران آمد. اولین رمان او نیز در همین سال به چاپ رسید. او در زمینه ادبیات بزرگسال و کودک و نوجوان به یک اندازه فعال بوده است.
 
برخی از آثار او به شرح زیر است:
رمان «عاتکه» (نشر روشنگران و مطالعات زنان)
داستان بلند «بعدازظهر داغ» (نشر وحید)
رمان «تُل عاشقون» (نشر افق)
رمان «پسین شوم» (نشر روشنگران و مطالعات زنان)
رمان «لوچیانو» (نشر اچ اند اس مدیا، لندن)
مجموعه چهارجلدی «داستان‌های تالاب انزلی» (نشر شکوفه-امیرکبیر)
رمان «شاهدخت بلخ» (نشر افق)
رمان «بچه‌های کشتی رافائل» (انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان)
رمان «دلهره‌های خیابان وحید» (نشر هوپا)
رمان «دی‌وی‌دی اسرارالغولان» (نشر هوپا)
رمان «باید حرفای دیشبمو جدی می‌گرفتی» (نشر روشنگران و مطالعات زنان)
مجموعه رمان هفت‌جلدی درباره نقاشان نامدار جهان به نام «بچه‌محل نقاش‌ها» (نشر هوپا)
رمان نوجوان «لبخندی برای سوفیا» (انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان)
رمان بزرگسال «دور زدن در خیابان یک‌طرفه» (نشر ثالث)
دستان کودک «بزرگ گوش کوچک» (انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان)
نمایشنامه «تئاتربازی»
نمایشنامه «شب‌های کوچک»

کتاب‌هایی که برنده جایزه شده‌اند:

کاندیدای جایزه کتاب اصفهان در سال ۸۲ برای رمان «عاتکه»

کاندیدای جایزه یلدای سال ۸۲ برای رمان «عاتکه»

کاندیدای کتاب فصل پاییز سال ۸۶ برای رمان «پسین شوم»

کاندیدای کتاب سال ۹۴ برای رمان «بچه‌های کشتی رافائل»

برگزیده کتاب سال شهید غنی‌پور برای رمان «بچه‌های کشتی رافائل»

کاندیدای کتاب سال کانون برای رمان «بچه‌های کشتی رافائل»

برگزیده داستان کوتاه جایزه سپیدار برای داستان «من کِنار کُنار می‌مانم»

 

به مناسبت سالروز تولد محمدرضا مرزوقی، در این گزارش مروری خواهیم داشت بر رمان «بچه‌های کشتی رافائل» که در ادامه می‌خوانید:

«بچه‌های کشتی رافائل» که از سوی کانون پرورش فکری منتشر شده با دستمایه قرار دادن داستان ورود این کشتی به بوشهر، از جنگی می‌گوید که در کنار سختی‌هایش، شادی‌های کودکانه‌ای هم داشته است. «بچه‌های کشتی رافائل» نوشته محمدرضا مرزوقی به بوشهر و ماجراهای آن در بحبوحه جنگ هشت‌ساله می‌پردازد؛ «بوشهر… سال ۱۳۶۲. در بحبوحه جنگ و بمباران شهرها وقتی عراق دائم به بوشهر و خارک حمله می­‌کند، محمد و چندتا از دوستانش که ساکن محله‌­ای نزدیک گمرک و دریا هستند چالشی تنگاتنگ با این مسائل دارند. در چندصدمتری محله آنها، کشتی رافائل مثل عروسی سپید و زیبا بر آب‌­های آبی دریا لمیده است. کشتی­‌ای که دائم توجه آنها را به سمت خود می­‌کشد و در آرزوی داخل شدن به آن و دیدن زیبایی­‌هایی که وصفش را از این و آن شنیده‌­اند هستند.

 

اما درِ کشتی روی آدم‌های معمولی بسته است و فقط کارکنان نیرو دریایی و… می‌توانند در آن زندگی کنند. درواقع کشتی را خوابگاه مردان مجرد نیرو دریایی کرده‌­اند. در این هیر و بیر، یک خانواده آبادانی جنگ‌زده هم به محله می­‌آیند که دو بچه دارند. کوروش و آتوسا. پدرشان در شرکت نفت خارک، مأموریت دارد و آنها به بوشهر آمده‌­اند که به او نزدیک باشند. بچه‌ها با کوروش و آتوسا خیلی دوست می‌شوند. محمد به کوروش کمک می‌کند درس‌هایی را که به­ خاطر جنگ در ماهشهر نتوانسته امتحان دهد در مدرسه بوشهر، پشت سر بگذارد و همین موضوع باعث دوستی‌شان با یکدیگر می‌شود. در اوج حملات به خارک کوروش و آتوسا مدتی از پدرشان بی‌خبر می­‌مانند. از آن طرف محمد نقشه می­‌ریزد و با زدوبند با یکی از کارکنان رافائل موفق شده راهی برای رفتن به کشتی و دیدن داخل آن پیدا کند.

کشتی رافائل، بزرگ­ترین کشتی تفریحی بوده که تا آن زمان، وارد آب­‌های خلیج فارس می‌­شود و توجه بسیاری را به خود جلب می‌­کند. این کشتی تفریحی که در اندازه و گنجایش تقریبا نزدیک به تایتانیک بوده -با این تفاوت که امکاناتی بسیار بیشتر و به‌روزتر از تایتانیک داشته- وقتی وارد خلیج فارس می­‌شود که هنوز هیچ‌­کدام از کشورهای منطقه کشتی­‌ای به بزرگی و با امکانات رافائل به خود ندیده بودند.

مرزوقی با دستمایه قرار دادن داستان ورود این کشتی به بوشهر و سرگذشت غم‌انگیزش، نه تنها گریزی به سال­‌های جنگ زده؛ بلکه تلاش داشته است کودکی خود و هم‌نسلانش را بار دیگر با نگاهی امروزی مرور کند. گذشته‌­ای که با جنگ عجین شده است؛ جنگی که در کنار سختی­‌هایش، شادی­‌های ماجراجویانه و کودکانه‌­ای دارد که باعث می­‌شود نگاه راوی به آن نه تنها تلخ و گزنده نباشد بلکه با کمی مزاح، لحظات حمله هوایی را به لحظاتی سرگرم‌کننده و خنده‌دار تبدیل کند.



منبع

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.