شنبه, ۳ آذر , ۱۴۰۳ ساعت ×
پ
پ

شهریار نیوز:

به گزارش خبرگزاری ایمنا، شهید عباس دانشگر ۱۸ اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۲ مصادف با سیزدهم رجب ۱۳۴۳ در سمنان متولد شد؛ او با تربیت مذهبی پدر و مادر، از همان دوران کودکی با احکام و قرآن و تعالیم دینی آشنا شد؛ پدرش او را مرتب به همراه خود به مسجد محل می‌برد و همین باعث شده بود او از بچگی با این فضا انس بگیرد.

تقریباً از سن هشت سالگی به بعد مرتب در نماز جماعت مسجد محل حضور داشت و با دوستانش هر سال در اعتکاف ماه رجب شرکت می‌کرد؛ بزرگ‌تر که شد زیاد هیئت می‌رفت، به قول معروف بچه هیئتی بود، پا منبری ثابت اکثر سخنرانی‌هایی مسجد محل و دیگر مساجد شهر محسوب می‌شد و علاوه بر شرکت در مراسمات مذهبی مثل عزاداری‌های ماه محرم و شب‌های قدر و تلاوت جز خوانی قرآن در ماه مبارک رمضان، در طول سال نیز خصوصاً پنجشنبه شب‌ها در دعای کمیل امام زاده یحیی سمنان و جمعه صبح‌ها در دعای ندبه شهرستان (بیشتر در مسجد المهدی سمنان) حضوری مرتب و فعال داشت.

همزمان با شرکت در کنکور سراسری به خاطر عشق و علاقه‌ای که برای ورود به سپاه پاسداران داشت در آزمون ورودی دانشگاه امام حسین (ع) هم شرکت کرد؛ خبر قبولی در دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین (ع)، تقریباً همزمان با خبر قبولی در رشته مهندسی کامپیوتر دانشگاه سمنان به عباس داده شد؛ قبولی در هر دو آزمون، او را حدود یک هفته در فکر فرو برد که کدام راه را انتخاب کند؛ برای همین از دوستان زیادی مشورت خواست، اکثر دوستان و آشنایان به او پیشنهاد دادند که در رشته کامپیوتر ادامه تحصیل دهد ولی او در نهایت دانشگاه امام حسین (ع) را انتخاب کرد و بعدها به دیگران می‌گفت در سپاه بهتر می‌توان به اسلام خدمت کرد.

شهید دانشگر در ۵ مهر ماه سال ۱۳۹۰ در حالی که ۱۸ سال داشت وارد دانشگاه امام حسین (ع) شد؛ عباس در دانشگاه با دو نفر از هم دوره‌ای‌هایش توانسته بود حلقه‌های معرفتی تشکیل دهد که بعدها پایه گذار یکی از کانون‌های فعال تربیتی و مذهبی دانشگاه شده بود تا جایی که حتی طرح مطالعاتی و تشکیل چنین کانونی را به مسئولین دانشگاه ارائه داده بودند و قرار بود آن طرح اجرایی شود؛ گزینش سپاه استان سمنان بود و بعد از اتمام دوره آموزش افسری در تابستان ۹۲‌، باید به سمنان می‌آمد اما به خاطر فعالیت‌های فرهنگی‌اش مورد توجه فرماندهی دانشگاه قرار گرفت و همان فعالیت‌ها در نهایت سبب شد تا عباس و دو دوستش با تأکید فرمانده دانشگاه به جای رفتن به رده معرفی کننده، در دانشگاه ماندنی شوند تا محیط دانشگاه و دانشجویان بیشتر از وجود آنان بهره ببرند.

شهید دانشگر در ۲۳ بهمن سال ۱۳۹۴ دختر عموی خود را به همسری برگزید؛ البته چند صباحی از دوران نامزدی نمی‌گذشت که مقدمات سفر به سوریه فراهم شد؛ در جواب فرمانده‌اش، سردار اباذری که به او گفته بود: «شما تازه صاحب همسر شدی، هنوز دو ماه از نامزدی‌ات هم نگذشته.» گفته بود: «می‌ترسم زمین گیر شوم و توفیق از من سلب شود»؛ در واقع شهید دانشگر اعتقاد داشت که حضور در جبهه مقاومت واجب عینی است و باید از حرمین شریفین با تمام توان دفاع کرد و در اول اردیبهشت سال ۱۳۹۵ داوطلبانه عازم سوریه شد.

همسر شهید بیان کرده: «قرار بود عید به سوریه اعزام شود، ولی به دلایلی اعزامش به تأخیر افتاد به همین خاطر دوم اردیبهشت ماه اعزام شد. روزی که قرار بود عباس به سوریه برود من در مدرسه بودم؛ روزهای قبل از آن هم امتحان داشتم به همین خاطر نتوانستیم زیاد باهم صحبت کنیم؛ وقتی به خانه آمدم دیدم که برایم یک نامه نوشته و آن را روی میزم گذاشته بود. خوشحال شدم که عباس برایم نامه نوشته، ولی وقتی نامه را خواندم خیلی نگران شدم چون نوشته‌هایش بوی رفتن می‌داد. احساس کردم آخرین نوشته‌هایش در این دنیا است؛ خیلی جملات عارفانه نوشته بود. در نامه نوشته بود «رفتم تا وابسته نشوم» چون می‌ترسید به دنیا وابسته شود و نتواند از آن دل بکند و فراموش کند که در آن سوی مرزها چه اتفاقاتی دارد می‌افتد.»

متن دست نوشته از این قرار است: «عزیزم دوست دارم دعا می‌کنم امتحانت را به خوبی پشت سر بگذاری و حالت هر روز از دیروز بهتر باشد، من هم به یادت خواهم بود، توهم مرا یادکن؛ امیدوارم فاصله جسم‌هایمان قلب‌هایمان را به هم نزدیک ترکند تا بتوانیم ظرفیت عاشق شدن را پیدا کنیم. شنیدی می‌گویند: زنده بودن فاصله گهواره تا گوراست و زندگی کردن فاصله تا زمین.امیدوارم هرروز آسمانی‌تر شوی توهم مرا دعا کن، خداوند قلب‌هایمان را به رنگ خود درآورد و پاکمان کند. عباس ۱۳۹۵/۲/۲»

شهیدی که فرمانده‌اش به او لقب «جوان مومن انقلابی» داد

عباس در ۲۰ خرداد ۱۳۹۵ در منطقه خلصه در حومه جنوبی حلب سوریه با موشک تاو آمریکایی به شهادت رسید. فرمانده‌اش سردار اباذری به او لقب «جوان مؤمن انقلابی» داد و با دلی پر از اندوه این چنین گفت: «مجموعه سپاه یکی از فرماندهان شجاع و مدیر خود را از دست داد.»؛ پیکر مطهر شهید عباس دانشگر پس از تشییع باشکوه در دانشگاه امام حسین (ع) به زادگاهش سمنان آورده شد و در شهرستان سمنان هم پس از تشییع مردم شهید پرور در امامزاده حضرت علی اشرف (ع) به خاک سپرده شد.

شهیدی که فرمانده‌اش به او لقب «جوان مومن انقلابی» داد

وصیت نامه این شهید را با هم می‌خوانیم:
بسم الله الرحمن الرحیم

دوست دارم ساکن شوم
آخر من کجا و شهدا کجا، خجالت می‌کشم بخواهم مثل شهدا وصیت کنم، من ریزه‌خوار سفره‌ی آنان هم نیستم. شهید شهادت را به چنگ می‌آورد، راه درازی را طی می‌کند تا به آن مقام می‌رسد اما من چه؟! سیاهیِ گناه چهره‌ام را پوشانده و تنم را لخت و کسل کرده. حرکت جوهره‌ی اصلی انسان است و گناه زنجیر. من سکون را دوست ندارم، عادت به سکون بلای بزرگ پیروان حق است.

سکونم مرا بیچاره کرده، در این حرکت عالم به‌سمت معبود حقیقی، دست و پایم را اسیر خود کرده. انسان کر می‌شود، کور می‌شود، نفهم می‌شود، گنگ می‌شود و باز هم زندگی می‌کند، بعد از مدتی مست می‌شود و عادت می‌کند به مستی، و وای به حالمان اگر در مستی خوش بگذرانیم و درد نداشته باشیم.

بی هوشی انسان
درد را انسان بی‌هوش نمی‌کشد، انسان خواب نمی‌فهمد، درد را، انسان باهوش و بیدار می‌فهمد. راستی…! دردهایم کو؟ چرا من بی‌خیال شده‌ام؟ نکند بی هوشم؟ نکند خوابم؟ مثل آب خوردن چندین هزار مسلمان را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم.
قلب چند نفرمان به درد آمد؟ چند شب خواب از چشمانمان گریخت؟ آیا مست زندگی نیستیم؟
خدایا؛ تو هوشیارمان کن، تو مرا بیدار کن، صدای العطش می‌شنوم، صدای حرم می‌آید، گوش عالم کر است. خیام می‌سوزد اما دلمان آتش نمی‌گیرد.

بالاترین مرض
مرضی بالاتر از این؟ چرا درمانی برایش جست‌وجو نمی‌کنیم؟
روحمان از بین رفته، سرگرم بازیچه دنیاییم، الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ، ما هستیم. مرده‌ام، تو مرا دوباره حیات ببخش، خوابم، تو بیدارم کن خدایا! به‌حرمت پای خسته‌ی رقیه (س)، به‌حرمت نگاه خسته‌ی زینب (س)، به‌حرمت چشمان نگران حضرت ولی عصر (عج)؛ به ما حرکت بده.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.