یکشنبه, ۲ دی , ۱۴۰۳ ساعت ×
پ
پ


لیلا سلیقه‌دار نویسنده مجموعه «من یک دخترم» در بخش دوم گفت‌وگوی خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) درباره‌ دغدغه‌های خانواده‌ها و مسائلی که دختران نوجوان با آن مواجه‌اند و همچنین راه‌حل‌هایی که در این کتاب گنجانده شده گفت‌وگویی داشته که در ادامه می‌خوانید:

دخترانگی و مسائل آن، این‌روزها دغدغه‌ خانواده‌ها و خودِ نوجوان‌هاست. انگیزه‌ شما برای نوشتن این مجموعه چه بود؟ پیشگیری از عواقبِ نادانستنی‌های دخترانه و یا درمان این کمبود اطلاعاتی که نوجوانان با آن در آثار داخلی مواجه‌اند؟

برای پاسخ به این سوال می‌خواهم تاریخچه شکل‌گیری این کتاب را توضیح دهم که شاید برای شما و خوانندگان جالب باشد و درعین‌حال روشن‌کننده این مسئله که چرا موضوع کتاب و شکل آن به این ترتیب منتشر شده و به دست شما رسیده است.

در سال‌های کاری خودم ابتدا در شهر تهران و بعد از طریق ابلاغیه‌ها و آموزش‌هایی که در کل کشور دیده بودم به عنوان مدرس مهارت‌های زندگی مشغول فعالیت شدم که حالا حوزه‌ی کاری‌ام لزوماً فقط نوجوانی نبوده و دوره‌های مختلف زندگی بوده است. بعد به فراخور دوره‌ کودکی، نوجوانی و بزرگسالی، مهارت‌های خاص هر دوره شناسایی می‌شد و ناخودآگاه متناسب با مخاطب، مهارت‌ها به همان ترتیب کار می‌شد. برای مثال کسی که در شرف ازدواج و شروع زندگی مشترک است مهارت‌های زندگی متفاوتی را باید یاد می‌گرفت و اگر نوجوان است به همین ترتیب. بدیهی و طبیعی است که درست است زندگی مشترک است ولیکن دختران و پسران شرایط متفاوتی را در جامعه تجربه می‌کنند و به همین جهت است که نمی‌شود وقتی از زندگی صحبت می‌کنیم هر دو گروه جنسیتی دختر و پسر را یکسان فرض کنیم و مهارت‌های مشابه درنظر بگیریم. همان‌طور که قبلا اشاره کردم ممکن است تا ۷۰ درصد مشترک باشد ولی ۳۰ درصد نیز متفاوت‌اند.

حدود ۵،۶ سال پیش پیشنهادی از طرف دفتر انتشارات مدرسه دریافت کردم مبنی بر این‌که در حوزه‌ دختران به‌طور مستقل درباره‌ مهارت‌های زندگی کار کنیم و درباره‌ پسران هم به‌صورت جدا. چون می‌خواهیم مخاطب کاملا مشخصی داشته باشد. این نیازی بود که دفتر انتشارات مدرسه احساس کرده بودند و در مخاطبان و مشتریانِ خود و در بازار و جامعه به عنوان انتشاراتی که مخاطبان گسترده دارد برآورد داشتند که نیازی طبیعی است.

بررسی‌های اولیه را انجام دادم و نظرات‌شان را جویا شدم، بعد روند کار را پرسیدم و به درخواست‌شان پاسخ مثبت دادم و حالا که این فرصت فراهم شده بود تمایلم به این بود که بیشتر درباره‌ آن ۷۰ درصد مشترک کار کنم ولی به‌خاطر این‌که بر حوزه‌ دختران حساسیت خاصی دارم آن را پذیرفتم و بر ۳۰ درصد تفاوت متمرکز شدم.

چرا حساسیت دارم؟ چون خانمی هستم که سال‌ها مهارت‌های زندگی را در کشور کار کرده است و تجربه‌ دخترانگی را در زندگی دارد و خودش نیز مادر است – مادر دختری که او هم همین تجربه‌ها را در دوره‌های زمانی مختلفی به‌دست می‌آورد – و همچنین سال‌های زیادی مشاور مدرسه بودم و نویسنده این دوره‌ سنی. همه‌ این‌ها مزیدِ بر علت شده بود که دغدغه‌ درونی داشته باشم و بتوانم به این موضوع بپردازم. درعین‌حال در تمام مراجعینم و در بررسی‌های پژوهشی که هرساله در حوزه‌های گوناگون داشتم یک اصلی به‌صورت ثابت خودنمایی می‌کرد و آن این‌که ضمن این‌که هردو گروه دختر و پسر خیلی در شکل‌گیری یک جامعه، خانواده و فرد سالم و متعادل مهم هستند ولی نقش مادر را خیلی پررنگ‌تر می‌دیدم در رابطه با تربیت کودک‌ونوجوان و شکل‌گیری و انسجام تربیتی یک خانواده که مسلماً یک بخش از جامعه می‌شد. خب این مورد، موضوع را برایم خیلی حساس‌تر می‌کرد؛ شاید به‌خاطر عرف جامعه،‌ نوع فرهنگ‌مان، ارتباطات در خانواده و غیره.

اما این تمام قضیه نبود. از طرف دیگر همیشه مراجعینی داشتم که از این‌که دختر هستند و مقداری هم حس محدودیت و محرومیت دارند حال خوبی از جنسیت خود نداشتند، دوستش نداشتند، به فکر دررویی بودند یا در آن سوال فلسفی و افسردگی ناشی از آن گیر می‌کردند که اصلا چرا من دخترم؟ و چرا الان این شرایط هست و چنین سوال‌هایی. این حقیقتی بود که من با آن روبه‌رو شدم از این‌جهت که باید به بچه‌ها کمک کرد تا بتوانند خودشان را بالاتر از آن‌چه که شرایط برایشان ایجاد می‌کند در حقیقت خود ببینند.

وقتی این پیشنهاد داده شد همه‌ این دلایل که از قبل هم در ذهنم بود به من کمک کرد که این درخواست را بپذیرم. در واقع این مجموعه یک کار سفارشی است و با تعیین ناظر از سوی انتشارات مدرسه انجام شد؛ یعنی در طول انجام این کار ناظری نیز وجود داشت که بتوانیم گفت‌وگو کنیم و مرحله به مرحله اگر نکاتی است که ممکن است با سیاست‌های انتشارات مدرسه هماهنگی نداشته باشد آن‌ها اصلاح شوند و یا اگر ایده‌هایی دارم که می‌تواند آن سیاست‌ها را تغییر دهد مطرح کنم.

بنابراین این‌جا پیشگیری از ندانستن مسئله بود. درواقع هدف کتاب این بود که از آن ندانستن‌ها جلوگیری کند و آگاهی را بالا ببرد و آن اطلاعاتی که در اختیار نوجوان قرار می‌گیرد حس تعلق به او بدهد. برای مثال من یک کالایی برای شما بفرستم و بگویم این صرفاً برای شما ساخته شده است حال و حس تعلق شما متفاوت است با وقتی‌که بگویند این کالا برای همه‌ست و برای شما هم ارسال شده و این‌که نوجوان فکر می‌کند که پس من را هم می‌توانند درک کنند. معمولاً یکی از مهم‌ترین معضلات در دوره‌ نوجوانی این است که این حس وجود دارد «اطرافیان درکی از منِ نوجوان ندارند»، «من این‌‌طور می‌گویم آن‌‌ها طور دیگری فکر می‌کنند» که فقط هم راجع‌به دختران نیست. ولیکن در این‌جا اگر می‌خواستیم بر بُعدی از زندگی کار کنیم بد نبود که این نگاه وجود داشته باشد.

پس هم می‌تواند از عواقب و پیامدهای ناشی از ندانستن پیشگیری کند و هم کمک کند که اگر کمبود توجهی در این زمینه وجود دارد تأمین شود. تا ۷،۸ ماه این درگیری برای من وجود داشت که اگر ما داریم این کار را انجام می‌دهیم آیا حوزه‌ پسران هم به این ترتیب پوشش داده می‌شود؟ و یا این‌که من چه‌طور بتوانم سیاست‌های کتاب را به‌گونه‌ای پیش ببرم که اگر می‌گوید من یک دخترم حالا اگر پسری هم کتاب را خواند بتواند تصور و تعریف روشنی از یک دختر پیدا کند، چیزی که آسیبش در جامعه وجود دارد که معمولاً اگر در خانواده خواهر یا برادر نیست، معمولا خیلی شناختی درباره‌ جنس دیگر در سن‌وسال نوجوانی وجود ندارد.

بنابراین خواندن کتاب «من یک دخترم» یا «من یک پسرم» می‌تواند کمک کند برای جنس دیگر که برداشتی پیدا کند درباره‌ آن‌ها. برای مثال این‌که تو ۷۰ درصد همانی هستی که منم هستم و این‌که در نهایت هم آگاهی بیشتری دراین‌باره داشته باشد که خودش هم خیلی پیشگیرانه است و هم محدودیتی است که ما در جامعه داریم. بچه‌ها در دوره‌ کودکی و نوجوانی جنسیت دیگر را در کنار خود در مدرسه ندارند و این نبودن‌ها و محدودشدنِ اعضای خانواده به تعداد فرزندان کم، دامن می‌زند به کنجکاوی‌هایی که بعدها همین کنجکاوی‌ها خودش موجب یک‌سری اتفاق‌هایی می‌شود و درنهایت باید این آگاهی‌ها و اطلاعات به‌صورت درستی در اختیار بچه‌ها قرار بگیرد.

مسائلی در زندگی دختران وجود دارد که به دلیل نپرداختن به آن‌ها آسیب‌های زیادی ایجاد کرده است. آیا در این مجموعه به‌طور مشخص و روشن به آن‌ها پرداخته‌اید و یا باز هم سانسورهایی بر مطالب اعمال شده است؟

بله محدودیت وجود دارد، حتی در نشرهایی که لزوما خاستگاه دولتی هم ندارند چارچوب‌هایی وجود دارد که ناگزیر به این هستی که اگر می‌خواهی فلان اتفاق فرهنگی رخ دهد باید آن‌ها را بپذیری. برای مثال در بخش بدن که من مجبور بودم درمورد مراقبت از بدن صحبت کنم یا در بخش‌های دیگری که درباره‌ ابراز وجود، مخالفت‌ورزی، قاطعیت و چیزهایی مثل این مطالب ارائه می‌شد، غالباً مجبور بودم یک‌سری چیزها را مواظبت کنم.

این یک واقعیت غیرقابل انکار است ولی خوش‌حالم که بعد کار کردن در حوزه‌ خانواده مثل کودک و نوجوان، مادروپدر، جوان و … سعی کرده‌ام در حوزه‌ای که مربوط به اقدام شخصی خودم است با رعایت تمام شئونات و ارزش‌های اخلاقی و معنایی هر خانواده در ایران، موضوعات را برای مخاطبان خودم باز کنم. البته هر نوجوان، مربی و خانواده‌ای که کتاب‌ها را تهیه و مطالعه می‌کنند و تمرین‌ها را انجام می‌دهند اگر بخواهند نکته و مورد اضافه‌‌تر بدانند از طریق راه‌هایی که در کتاب اشاره شده است مایل هستم که پاسخ بدهم.

به‌عنوان کسی که شاید بیش از دو دهه‌ست در ایران در زمینه‌ تربیت جنسی کار کرده‌ام از این مسئله خوش‌حالم؛ موقعی که شاید حتی این عنوان و عبارت هم محدودیت بزرگی محسوب می‌شد ولی چون مطمئن به کارم بودم که شئونات معنایی و ارزشی جامعه و خانواده‌ ایرانی را درنظر می‌گیرم و مطالبم کاملا عرفی‌سازی و بومی‌سازی و مبتنی بر آیین‌هایی است که ما به آن معتقدیم، به همین علت توانستم در آن حوزه فعالیت کنم. حالا هم معتقدم که برای این‌که بتوانیم به هم کمک کنیم و این اقدام فرهنگی را کامل کنیم اگر ناچاریم که برخی محدودیت‌های ارائه را در حجم کلان یا در تعداد زیاد رعایت کنیم اما می‌توانیم ارتباطات کوچک‌تر نیز داشته باشیم؛ این‌که بتوانم مخاطبم را ببینم و بشناسم و بگویم دقیقا در رابطه با شرایط تو، این‌کار مناسب‌تر است و یا لازم است که این اطلاعات را داشته باشی.

باز هم با همه‌ این حرف‌ها کتاب مقداری جلوتر از خودش و زمانه‌اش است و به چیزهایی که ریشه‌ست پرداخته است؛ مثل خود را در آینه خود دیدن یا خود را در آینه مسئولیت‌ها و حقوق خود دیدن. به نظرم این خوب است و برای نوجوانی که این را می‌خواند و کار می‌کند می‌تواند کمک‌کننده باشد.

نکته‌ دیگری که دلم می‌خواهد بگویم این است که در این مجموعه سن مشخص نوجوانی ملاک نبوده است. دختر خانمی که از یازده‌سالگی نوجوانی‌اش آغاز شده است می‌تواند مخاطب این کتاب باشد یا یک دختر پانزده‌ساله و … . سن تقویمی در این‌جا وجود ندارد، بیشتر سن فکر و توانایی‌های درک این مطالب مهم است. ممکن است این کتاب برای بچه‌ای ده‌ساله خریداری شود و در انجام‌دادن بعضی از قسمت‌ها مشکل داشته باشد و خودش یا اطرافیانش حس کنند بهتر است این را چندماه بعد یا حتی چندسال بعد بخواند و انجام دهد. این قابلیت در کتاب دیده شده است. طوری نیست که اگر بخشی از کتاب را بخوانیم بخش دیگری را به شرط یادگیری قبلی‌ها نشود فهمید. این‌طور نیست و کاملا مطالب مستقلی هم دارد که می‌توان به عنوان امتیاز کتاب به شمار آورد.



منبع

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.