کتاب «گلشاد و گلنوش» نقیضهای بر کتاب «کلیله و دمنه» است که کلیله و دمنه اسم دو شغال است که سر ماجرایی با هم اختلاف نظر دارند و همین باعث میشود که کلی داستان در داستان به وجود بیاید، اما کتاب گلشاد و گلنوش شغالهای قصه تبدیل به یک مادربزرگ و نوه شدهاند و ماجراها و داستانش نیز مربوط به روزگار امروز است که نویسنده سعی کرده است با لحنی طنزآمیز داستان را بیان کند تا داستان برای مخاطب جذاب باشد.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
«گلشاد خانم در خانه بود و بدید که از بام تا شام، گلنوش میخورد و میآشامد و چون بازمانده خوردنیها و آشامیدنیها را به سطل زباله میافکند، تفکیک زباله انجام نمیدهد و التفاتی به زباله خشک و تر ندارد.
نوه را صدا زد و گفت: بیخبری، از اینکه زباله را طلای کثیف نام نهادهاند و تو هرروز چندین کیلو به میزان خوردن و آشامیدنت طلای کثیف بر باد میدهی و هیچ عاقلی چنین کاری نکند و جز آن باید که حفظ محیط زیست برای تو در اهمیت باشد و فِرت و فِرت دستمالکاغذی مصرف نکنی و شُرشُر آب را هدر ندهی و ورق پارههایت را نصفه نیمه دور نیندازی و مورچگان را زیر پایت لگد نکنی و مادر طبیعت را پاس بداری. »
این کتاب در ۶۴ صفحه، شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و با بهای ۳۲۵۰۰ راهی بازار کتاب شد.
ثبت دیدگاه