شهریار نیوز:
به گزارش خبرگزاری ایمنا، شهادت رئیسجمهور شهید آیتالله سید ابراهیم رئیسی از مهمترین حوادث تلخ نظام جمهوری اسلامی است، حادثهای که موجب شد کشور وارد یک انتخابات زودهنگام شود و قرار است هشتم تیر چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری برگزار شود. بسیاری اعتقاد دارند عملکرد اجرایی و ویژگیهای شخصیتی رئیسجمهور شهید موجب شد تا تراز دولت و رئیسجمهور در ایران ارتقا پیدا کند. انتظار مردم از دولت آینده و رئیسجمهور بعدی استمرار حرکتی است که در دولت سیزدهم و توسط رئیسجمهور شهید آغاز شد.
به منظور بررسی ویژگیهای رئیس دولت چهاردهم در دومین مناظره انتخاباتی از ویژهبرنامههای انتخاباتی خبرگزاری ایمنا با عنوان «امین جمهور» میزبان حمیدرضا فولادگر، نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی و فعال سیاسی اصولگرا بودیم که مشروح این نشست در ادامه آمده است.
ایمنا: روند تأیید صلاحیتها را چطور دیدید؟ آیا میتوان مراجعه این تعداد از افراد برای ثبت نام در وزارت کشور را به دلیل نبود احزاب قوی در کشور دانست؟
فولادگر: در انتخاباتهای ریاست جمهوری گذشته همه افراد برای ثبت نام و اعلام نامزدی به صحنه میآمدند؛ چون در قانون اساسی چند شرط دارد که از جمله آنها رجال سیاسی و مذهبی بودن، مدیر و مدبر بودن و معتقد به مبانی دینی و انقلابی بودن است و همه افراد فکر میکردند که این ضوابط را دارند. برای همین در دورهای ۱۶۰۰ نفر ثبت نام نامزدی ریاست جمهوری کردند، در آن شرایط صدا و سیما با این افراد مصاحبه میکرد تا مردم بفهمند که همه این افراد صلاحیت ندارند، البته خود همین مصاحبهها هم برای نظام جمهوری اسلامی وهم بود چرا که هر کسی با حالات خاص ثبت نام میکرد و البته بعضی از این مصاحبهها سوژه طنز بود.
این روال ادامه داشت تا اینکه در سالهای ۸۵ و ۹۱ در مجلس شورای اسلامی اقدام به اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری کردیم. آن موقع میخواستیم برای همین رجال سیاسی و مذهبی یک سری ضابطه تعریف کنیم. آن موقع شورای نگهبان میگفت چنین امکانی مغایر با اصل ۹۸ و ۱۱۸ قانون اساسی است که اصل ۱۱۸ به طور خاص ویژه انتخابات ریاست جمهوری است.
شورای نگهبان میگفت تشخیص اینکه چه کسی رجال سیاسی مذهبی است با ما است و اگر شرایط جدید تعریف کنید در حوزه نظارتی ما وارد شدهاید، برای همین این روند ادامه داشت تا اینکه در انتخابات ۱۴۰۳ خود شورای نگهبان با هماهنگی وزارت کشور ضوابطی گذاشت که رجل سیاسی باید یکی از این سمتها مانند وزارت، فرماندهی سپاه، مدیریت حوزه و … را داشته باشد. همچنین برای مدیر و مدبر بودن میگوید سن افراد باید بین ۴۰ تا ۷۵ باشد و افراد مدرک فوق لیسانس به بالا داشته باشند. این ضوابط باعث شد ورودی در نظر گرفته شود. با این فیلتر دوره قبل که حدود ۵۰۰ نفر برای ثبت نام آمده بودند کاهش یافت و این بار از بین ۲۸۷ نفری که برای ثبت نام به وزارت کشور مراجعه کرده بودند ۸۰ نفر توانستند ثبت نام کنند. اگر این ضوابط در قانون میآمد بهتر بود اما همین قدر هم خوب است که بالاخره فیلتری برای ثبت نامها گذاشته شد.
اتفاقی که این بار افتاد و تازگی داشت مربوط به همین کسانی است که برای ثبت نام آمدند و به مرحله بعد رفتند؛ هم تعدادشان زیاد بود که سابقه نداشته است یعنی ۸۰ نفر که دارای شرایط اولیه بودند و حدود نیمی از آنها نمایندگان ادوار مجلس بودند، به میدان آمدند. همچنین از یک جریان و طیف سیاسی مثلاً نیروهای انقلاب ۴۵ نفر آمدند و بقیه اصلاح طلب یا اعتدالیون یا مستقلین بودند.
این قضیه باید آسیب شناسی شود که ما در فقدان احزاب قوی و فراگیر و مردمی و در فقدان تشکلهای سیاسی که قبلاً با عنوان جبهه میشناختیم به سر میبریم و با وجود این احزاب باید به یک نفر میرسیدیم. در انتخابات مجلس دوازدهم مرجعیت سیاسی کمی از بین رفت و حالت بی وزنی پیدا کرد و به نوعی مرجعیت زدایی شد و رقابتی هم که مد نظر رهبری بود به جای اینکه بین گفتمانها و جریانهای سیاسی شکل بگیرد، بین یک جریان واحد انجام شد و همین باعث مرجعیت زدایی شد چون هیچکس فکر نمیکرد چنین اتفاقی بیفتد. با وجودی که قبل از انتخابات در مورد همین بحثهای آسیب شناسی جمع بندی داشتیم اما بعد دیدیم همین اتفاقها افتاد که همه آمدند و معتقد بودند که شرایط لازم را هم برای نمایندگی مجلس دارند و کار تشکیلاتی سیاسی هم در ثبت نامها انجام نشده بود. به هر حال ثبت نام از آنها انجام شد اما با یک نگاه اولیه مشخص بود که در حد رجال سیاسی و مذهبی، مدیر و مدبر و دارای حسن شهرت نیستند.
این بار هم برای انتخابات ریاست جمهوری افراد فقط با یکی دو دوره سابقه نمایندگی مجلس و … و بدون کار اجرایی در کشور آمده بودند. استعلاماتی انجام شد و در مرحله بعد عدهای رد صلاحیت شدند و بقیه به عنوان احراز صلاحیت کنار گذاشته شدند بدین معنی که شورای نگهبان طبق سوابق آنها رأیگیری میکند و باید هفت رأی از شورای نگهبان داشته باشند تا صلاحیت آنها احراز شود.
ایمنا: نظرتان در رابطه با چند نامزدی و چند قطبی شدن در جریان اصولگرایی چیست؟ این موضوع را آسیب شناسی کنید و بگویید نهایتاً برگ برنده در دست کدام نامزد است؟
فولادگر: البت ه قبل از آنکه لیست شورای نگهبان اعلام شود، مشخص بود چند قطبی و چند نامزدی در بین جریان اصولگرا و انقلابیون وجود دارد و در بین اصلاح طلبان هم به شیوهای دیگر بود.
کسی از شهادت آیت الله رئیسی و همراهان ایشان اطلاعی نداشت اما من معتقدم اصلاح طلبان با شهادت ایشان تشکیلاتیتر کار کردند و با برنامه دقیقی برای انتخابات آماده شدند و شروع کردند به مصاحبه کردنها و بیانیه دادنها و بعد گفتند اگر کاندیدای شناسنامه داری از ما تأیید صلاحیت نشود ما پای صندوقها نخواهیم آمد. از طرفی چهرههای سیاسی فرهنگی بیانیهای امضا کردند که جریان اصلاحات باید بیاید و باید کاندیدای اصلی آنها هم از بین گزینههای موجود تأیید شود. به نظر من نوعی تقسیم کار انجام شد و با رأیگیری سه نفر را انتخاب کردند و نهایتاً یکی از این سه نفر هم تأیید صلاحیت شد که نشان میدهد اصلاح طلبان با برنامهریزی حساب شده آمدند.
در جریان اصولگرا و انقلابیون چهار نفر حضور دارند و البته میتوان آقای پورمحمدی را به دلیل اینکه عضو جامعه روحانیت مبارز بوده است و در همین انتخابات گذشته به عنوان خبرگان آمد و در انتخابات قبلی مجلس هم مورد حمایت شورای وحدت قرار گرفت و در تشکیل جمنا و شورای ائتلاف و جامعه روحانیت مبارز که شهید بهشتی هم عضو این جامعه بود نقش داشته است؛ نیز در همین جریان اصولگرا و انقلابی حساب کنیم یعنی در اصل پنج کاندیدای اصولگرا داریم.
بنابراین به خاطر همان آسیب شناسی که عرض کردم و اتفاقات مجلس دوازدهم فرایند کاملاً مشخصی به چشم میخورد که لازم است نیروهای انقلاب بتوانند به یک نامزد واحد برسند. تا دو هفته دیگر مناظرهها و برنامههای تبلیغاتی برقرار است؛ آیا طراحی شده که نیروهای جبهه انقلاب چطور به یک نامزد واحد برسند؟ امیدواریم آن طراحی صورت گرفته باشد و اگر هم تشکلها مرجعیت ندارند، خود نامزدها برنامهای داشته و به توافق برسند. به نظر میرسد اگر این اتفاق نیفتد انتخابات به مرحله دوم کشیده شود و آنها به دلیل مختلف میتوانند توافق کنند که یکی از دلایل نظرسنجیها است. الان از این شش نفر آقایان قالیباف، جلیلی و پزشکیان جلوتر هستند. روز اول منحنی شیب داشت اما حالا حالت پایداری پیدا کرده است و به نظرم با شروع مناظرهها نظرسنجیها تغییر خواهند کرد و رأی بخشی از مردم که هنوز کاندیدای مورد علاقه خود را انتخاب نکردهاند مشخص میشود.
البته یکسری افراد نزدیک به کاندیداها شروع کردند و بیانیه میدهند و فعالیت میکنند. اما مردم عادی صبر میکنند تا مناظرهها را ببیند و تصمیم بگیرند. البته رأی یکسری افرادی هم که هنوز تصمیم نگرفتهاند در انتخابات شرکت کنند، مشخص نیست. اما نظرسنجیهای فعلی در بین کسانی است که تصمیم گرفته اند در انتخابات شرکت کنند که پیش بینی شده بالای ۵۰ درصد باشند و امیدواریم مشارکت افزایش یابد.
ایمنا: شما افزایش مشارکت را پیش بینی میکنید؟
فولادگر: بله، نرخ مشارکت در سه انتخابات گذشته زیر ۵۰ درصد بود؛ به ویژه هر دو دوره مجلس. اما پیش بینی این است که در این انتخابات مشارکت افزایش پیدا کند آن هم به سه دلیل. اول اینکه فضای عمومی کشور با این مسئله مواجه شده که رئیس جمهوری را از دست داده و کشور در دوره انتقالی است. هر کس با هر گرایشی حتی آنها که در جریانات سیاسی نیستند اما دلبستگی به ایران دارند و احساس میکنند باید نقشی برای کشور خود ایفا کنند به صحنه میآیند.
دوم اینکه با شهادت شهید رئیسی و ملاحظه زحمات و خدمات ایشان که نتیجه آن مراسمی با آن جمعیت زیاد بود و البته هنوز این حالت در بین مردم هست که احساس میکنند باید دینشان را ادا کنند و پای صندوقها بیایند. سوم اینکه رقابت روشنتری انجام شود چون در مجلس خیلی رقابتی وجود نداشت و بیشتر رقابت در داخل جریان اصولگرایی بود مگر در برخی شهرها که از جریانات سیاسی دیگر هم آمده بودند اما در کلان شهرها یکدست بود.
ایمنا: به نظر شما در مناظرههای انتخاباتی باید چه سوالاتی از نامزدها پرسیده شود و مهمترین مطالبات مردم از چهاردهمین رئیس جمهور ایران اسلامی چیست؟
فولادگر: با وجودی که دوره ریاست جمهوری شهید رجایی یک ماه هم طول نکشید اما در ذهن همه ماندگار شد؛ دوره ریاست جمهوری شهید رئیسی هم همینطور بود که این یک نکته است. این شش نامزد باید بپذیرند که اولاً مردم یک ترازی بدستشان آمده که نمیتوانند بپذیرند رئیس جمهور بعدی به سبک قدیم برگردد و از داخل دفترش کشور را اداره کند و میدانی مسائل را نبیند و دوم اینکه به حاشیهها خیلی وارد نشود و اگر انتقادی هم از او میشود، در کار مردم خللی وارد نکند. اینها از جنبههای شخصیتی آقای رئیسی بود که مقام معظم رهبری هم در سخنرانی ۱۴ خرداد امسال به آن اشاره و جمع بندی کردند و حداقلهایی است که مردم مطالبه میکنند؛ این بحث اول بود.
بحث دیگر به مسائل کشور مربوط است. کاندیداها باید در مورد مباحث اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، داخلی و سیاسی خارجی صحبت کنند و برنامه داشته باشند. در بحث اقتصادی سیاستهای کلی نظام را داریم که حاصل ماهها و هزاران ساعت کار کارشناسی فکری است که به مجمع تشخیص مصلحت میآید و تبدیل به سیاستهای کلی میشود و سپس مقام معظم رهبری آن را ابلاغ میکند که اینجا هم فرابخشی و هم فرا جناحی است. بنابراین وقتی سیاست، کلی شد هر جناح و دولتی که بیاید نباید از اول سیاستورزی کند بلکه باید همان سیاستها را ادامه دهد. اینها و راهبردهای کلان در سیاستها و خط مشیهای اجرایی و راهکاری در قوانین هستند. ممکن است دولتی بگوید که مثلاً در مورد این قانون نظری دارم. آن دولت باید لایحه بیاورد تا قانون را اصلاح کند و تا وقتی این کار را نکند نمیتواند بگوید چون این قانون را قبول ندارم پس اجرا نمیکنم. بنابراین هر کس رئیس جمهور میشود باید مجری قانون باشد و این سیاستها در بخش اقتصادی روشن است.
به طور خاص همین امسال نامگذاری امسال مطالبهای است که باید از همه نامزدها انجام شود که برنامه خاص شما در این خصوص و تعریف شما از جهش تولید چیست؟ چرا مقام معظم رهبری ۱۴ سال بحث اقتصادی را مطرح کردند و شش سال است شعار سال را به طور خاص به تولید اختصاص دادهاند؟ تولید چه اهمیتی در مباحث اقتصادی دارد و چرا جهش تولید مهم است و حالا برای جهش تولید چه راهکاری برای مشارکت مردم دارید؟ موانع کجاست؟ چه کسانی مانع هستند؟ سیاستهای کلی اصل کلی ۱۴۴ چرا جامع و خوب اجرا نشد؟ اگر جهش در تولید نداشته باشیم از اقتصاد دنیا عقب میمانیم، پس باید روی مرزهای فناوری حرکت کرد و تولید و اقتصاد دانش بنیان باشد.
از نامزدها باید پرسیده شود که در بحثهای بانکی و معضل تورمزایی بانکها و نیز بازار سرمایه چه برنامهای دارند؟ در انتخابات ۱۴۰۰ بازار سرمایه دچار مشکل بود و هنوز مسائل آن حل نشده است. در مقاطعی بهبود پیدا کرد اما روند بازار سرمایه رو به پایین است؛ چه راهکاری برای بازار سرمایه، مهار تورم، نظام عادلانه پرداخت و نظام مالیاتی دارند؟ در مورد بحثهای معیشتی مردم، ناترازی انرژی، سیستم یارانهها که نکات اساسی است باید از نامزدها سوال شود.
بعد سراغ سیاست خارجی برویم، ما در بحث سیاست خارجی راهبردهایی داریم که اینها جز سیاستهای کلی نظام است و مقام معظم رهبری ترسیم و شورای امنیت ملی ترسیم میکنند که مثل سیاستهای کلی اقتصاد است و هر رئیس جمهوری بیاید باید آنها را اجرا کند. نامزدها برای همین راهبرد کلی در سیاست خارجی چه راهکاری دارند؟ تعامل اقتصادی با کشورهای دنیا میخواهیم یا نه؟ اگر برجام با مشکل برخورد کرد و جامعه غربی و آمریکا با آن خصمانه برخورد کردند و همین اواخر مجدداً قطعنامه علیه ما صادر کردند، حالا با اروپا رابطه را چگونه تعریف کنیم؟ خلأ ناشی از روابط اقتصادی با غرب را چگونه میخواهید جبران کنید؟ برنامه با کشورهای همسایه چگونه باید باشد؟
ایمنا: رابطه دیپلماسی با اقتصاد چه ارتباطی دارد و چقدر مهم است؟
فولادگر: امروز همه به این نتیجه رسیدهاند که دیپلماسی اقتصادی راهکار برونزا و بروننگر کردن اقتصاد است، در اوج تحریمها سیاستهای اقتصاد مقاومتی گفته شد. در مقدمهاش مقام معظم رهبری دو جمله دارند که میگویند اقتصاد ما باید درونزا و بروننگر باشد؛ یعنی توجه به داشتههای داخلی و برونزا بودن را مد نظر داشته باشیم.
برخی راهکارها برای رفع ناترازی ها و ارز و … بدون در نظر گرفتن تعامل اقتصادی است. برخی فکر میکنند میتوان درهای کشور را بست و برای کشور تصمیم گرفت و قیمتها را تثبیت کرد یا قیمت گذاری کرد. اقتصاد امروز دنیا بسته نیست.
ایمنا: تفکر اقتصادی کاندیداها غالباً بنیادگرایی و توسعه محوری است. آقای پزشکیان هم که سوسیال دموکراتها بوده یا سیاستهای اقتصادی سنتی بنیادگرایی یا نئو اصولگرایی دارند. فکر میکنید امروز نسخهای که بتوان برای اقتصاد کشور پیچید کدام تفکر کاندیداها است؟
فولادگر: شرایط اقتصادی امروز کشور ما به قدری پیچیده است که یک نسخه واحد نمیتواند راه حل همه مشکلات باشد. چون گاهی کشوری خود را به قدرتهای سرمایه داری دنیا وصل کرده یا شیوهای مثل کره شمالی و کوبا و … را در پیش گرفته که اقتصاد دولتی بسته دارند. اقتصاد کشور ما شرایطی دارد که بر اساس سیاستهای کلی نظام و آموختههای دینی ما که معتقدیم باید از سرمایه حمایت شود و مالکیت در اسلام موجودیت دارد تعریف شده است. نظام ما با نظام کمونیستی فرق دارد و از سویی هم لجامگسیختگی لیبرالیستی را قبول نداریم، اما وقتی جلو آمدیم دیدیم که مشکلات تحریم، ضعف مدیریتی و ضعف ساختاری پیش آمده است. ضعف ساختاری به این معنا که ساختار اقتصاد ما هنوز دولت محور و نفت محور است.
این شرایط خاص اقتصادی کشور ما موجب میشود نتوانیم به یکی از مدلهای که شما گفتید تکیه کنیم یا فقط به ظرفیتهای درونی توجه کنیم و به تجربه اقتصاد دنیا توجه نکنیم. یا فقط مدل اقتصادی را از غرب بگیریم و هر چه صندوق بینالملل پول بانک جهانی تجویز میکند را اجرا کنیم. یا اینکه روش مدیریت کارآمد اقتدارگرا را انجام دهیم.
بنابراین مدیریت اقتصادی ما باید اقتضایی عمل کند. مدیریت اقتصادی باید بتواند درست تصمیمگیری کند که در چه زمانی از کدام روش استفاده کند و جاهایی هم باید به ظرفیتها نگاه کرد. باید عدالت محور حرکت کرد و بخشی را هم به نظامهای سرمایه داری و صندوق پول و … بنگریم و از عمل و تجربه آنها استفاده کنیم چون همان نظام لیبرال سرمایه داری هم یک سری ضعفهایی پیدا کرده و مثلاً به شکست بازار رسیده است و یکسری هم دولت تنظیمگر و رگولاتور شدهاند و برخی دولت رفاه.
بنابراین در کشورهای سرمایه داری هم یارانه یا شرکتهای تعاونی بزرگ هست. منتها مدلهای تعاونی آنجا متفاوت است. مثلاً آلمان و انگلیس و فرانسه یکی از این سه گزینه رگولاتوری، نظام یارانهای و شرکتهای تعاونی بزرگ را دارند. پس شکست نظام دولت محور کمونیستی و نمایان شدن ضعفهای نظام لیبرال سرمایه داری نشان میدهد که نمیتوان به هیچیک از این راهکارها به تنهایی عمل کرد.
ایمنا: در مورد شعارهای کاندیداها به خصوص در حوزه ارز توضیح دهید؟ مثلاً آقای قاضی زاده معتقد است که حافظ ارز خارجی هستیم تا ارز داخلی. آقای قالیباف معتقد است که دولت میتوانددر حوزه ارز سیاسی گذاری کند و آقای پزشکیان معتقد است که سیاستهای دولت به بازار ارز خیلی وابستگی ندارد. شما فکر میکنید کدام نظر نسبت به حقیقت نزدیک تر است؟
فولادگر: اگر بخواهیم مشکلات نظام ارزی ما حل شود، باید قبول کنیم که ریشه مشکلات ارزی ما بحث سرمایه گذاری و کافی نبودن منابع درآمدی ما در این حوزه است. زمانی تأمین منابع ارزی ما از طریق نفت بوده است. وقتی تحریمها پیش آمد مشکل صادرات نفت و تأمین ارز رقم خورد بنابراین یک سری منابع ما دچار مشکل شد. حالا این خیری هم برای ما داشت که منابع دیگر را هم دنبال کنیم. در بحث داخلی سیستم مالیاتی را جلو بردیم و فرار مالیاتی را کنترل کردیم. در بخش بیرونی غیر از راه صادرات نفتی دنبال صادرات غیر نفتی رفتیم که در سالهای اخیر روند افزایشی یافته است.
پس اولین ریشه مسئله ارز در درآمد ارزی سرمایه گذاری و صادرات است. ما مشکل صادرات و سرمایه گذاری داخلی را حل میکنیم اما رشد اقتصادی ۸ درصد از همین طریق میسر است. وقتی منابع نداریم و منابع ارزی ما محدود است این مسائل پیش میآید. عمده مشکلات ارزی ما به خاطر ناترازی ارزی است که منابع و مصارف ما همخوانی ندارد. این سوال پیش میآید که دولت تثبیت کند، آزاد کند، نیمه آزاد باشد، چه کند دولت؟ اول باید ریشه را حل کرد.
مسئله دوم تصمیمگیری ارزی است. در سالهای گذشته چون مسائل ارزی دو سه مرجع تصمیمگیری داشت؛ بانک مرکزی دیگری بخشهای دولتی بوده که توان درآمد ارزی داشتهاند، دیگری داخل دولت یعنی معاون اول یا بخشهای دیگری بودند که تصمیمگیری میکردند و دیگری نظام تراز تجاری کشور است که همه مؤثر است. بیرونی هم که همان تحریمها و FATF و .. است. اینها تا دانه دانه حل نشود نظام ارزی ما اصلاح نخواهد شد. از قبل از انقلاب تاکنون همیشه نرخ ارز در حال افزایش بوده، پس معلوم است که ریشه ساختاری است. قیمت ارز همیشه افزایشی بوده فقط در مقاطعی تحریمها موجب شدند که شیب آن افزایشی شود. پس معلوم است ساختار دولت محور و نفت محور و نیز کمبود منابع نرخ تولید ناخالص داخلی (GDP) باید حل شود.
ایمنا: نظر شما در رابطه با ادامه راه دولت سیزدهم چیست و آیا دولت چهاردهم برای ادامه باید مسیر دولت گذشته را دنبال کند؟ ویژگی دولت چهاردهم را ترسیم کنید؟
فولادگر: دولت چهاردهم در زمانی سر کار میآید که اولاً شرایط سیاسی منطقه خاص است. رژیم صهیونیستی که قبلاً با اقتدار میتوانسته در کشور خود و کشورهای منطقه تأثیرگذار باشد و حتی با آنها عادی سازی روابط را شروع کرده بود، الان به جایی رسیده که سازمان ملل و تعدادی از کشورهای اروپایی برای اولین بار علیه او کشور مستقل فلسطین را به رسمیت میشناسند و برای اولین بار یک قطعنامه برای آتش بس در غزه تصویب میکنند، یعنی خود آمریکا و غرب به این نتیجه رسیدهاند که شیوه رفتار صهیونیستها خودِ آمریکا و غرب را به بن بست میکشاند. البته این به خاطر ایستادگی مردم فلسطین و سایر جبهه مقاومت در یمن، عراق و لبنان به عنوان سه قطب منطقه بوده است.
از سویی دیگر جمهوری اسلامی ایران دو سال پیش در اغتشاشات چند ماه کاملاً تحت تأثیر این فضا قرار گرفته بود و شدیدترین تحریمها و بیانیهها از جانب اروپاییها حتی بیشتر از آمریکاییها علیه ما صادر شد و به نحوی موقعیت جمهوری اسلامی ایران را در دنیا ترسیم میکردند که انگار این نظام در حال فروپاشی است. ما این مقطع را پشت سر گذاشتیم و به جایی رسیدیم که جایگاه جمهوری اسلامی خیلی بیش از گذشته تثبیت شد. در همین مراسم شهید رئیسی بیش از ۸۰ نمایندگی خارجی آمدند و تسلیت گفتند که ۶۰ مورد مقامات کشورها بودند و ۲۰ مورد به صورت غیر رسمی آمدند. در مجمع سازمان ملل و شوراهای بینالمللی تسلیت گفتند که همه اینها نشان میدهد جایگاه جمهوری اسلامی نسبت به قبل در منطقه و جهان تقویت شده است. در چنین فضایی دولت چهاردهم در حال شکلگیری است. پس باید در حوزه سیاست خارجی خیلی از این فضا استفاده کند و تعاملات را گسترش دهد.
دوم اینکه در بحث اقتصادی برای حل مسائل باید دیپلماسی اقتصادی را مبنا قرار دهد و رابطه اقتصادی با کشورها را افزایش دهد تا هم تحریمها بی اثر شود و هم بتواند روی نرخ رشد اقتصادی ۸ درصد سرمایه گذاری کند و سوم اینکه در نظر داشته باشد روابط اقتصادی، روابط سیاسی را هم بهبود میبخشد یعنی به دیپلماسی عمومی تبدیل میشود. یعنی باید از دیپلماسی عمومی برای بهبود روابط با کشورهایی که طی سالهای اخیر روابطمان با آنها بد شده استفاده کنیم. بخشی از این دیپلماسی سمنها (NGO)، بخشی افراد، بخشی چهرههای علمی و فرهنگی و بخشی بازرگانان هستند. وقتی آنها در کشور ما سرمایه گذاری کردند، برای تأمین امنیت سرمایههای خود قطعنامهای علیه ما صادر نخواهند کرد. اینها سلسله مسائلی است که در بخشهای مسائل خارجی، دیپلماسی اقتصادی و دیپلماسی عمومی دولت باید انجام دهد.
البته یک نقطه مثبت هم وجود دارد که در فضای به وجود آمده پس از شهادت آیت الله رئیسی به وجود آمد یعنی یادگاری که شهید رئیسی در این سه سال به جای گذاشت سرمایهای برای دولت بعدی است.
نکته بعدی اینکه در بحث سیاسی دا خلی، چون انتخابات در رقابت داخلی شکل میگیرد فارغ از هر نتیجهای که داشته باشد باید برای افزایش مشارکت تلاش کنیم. بعد همه سلایق سیاسی را داخل نظام بیاوریم. ما هر فردی را به عنوان منتقد داخل نظام بیاوریم، یک قدم جلو رفتهایم. بر عکس؛ اگر منتقدان را بیرون کنیم نرخ مشارکت کاهش یافته و بی تفاوتیها افزایش مییابد. دولتها باید منتقدین خود و گفتمانهای دیگر را به رسمیت بشناسند و با آنها با سعهصدر رفتار کنند. اصلاح طلب یا اصولگرا هر کدام رأی آوردند باید بدانند رقیبی از جناح دیگر هم داشتهاند و میزان سبد رأی را بپذیرند نه اینکه کاری کنند که مردم رأی خود را در سبد نظام خارج بریزند و اصلاً رأی ندهند.
به نظر میرسد دولت چهاردهم باید نقاط مثبت دولت قبل را ادامه دهد و نکات منفی را اصلاح کند. باید از شخصیت شهید رئیسی، خستگی ناپذیری، مردم داری، حسن خلق، پیگیری امور و سایر نقاط مثبت که مقام معظم رهبری هم بر آن تاکید کردند را یاد گرفت. دولت سیزدهم موفقیتهای خوبی داشت اما معنایش این نیست که که شیوه ایشان بی نقص بوده و باید ادامه پیدا کند و دولت چهاردهم نباید نقاط ضعف دولت ایشان را اصلاح کند. باید با انصاف و رعایت حق، نقاط قوت را حفظ و نقاط ضعف را اصلاح کرد. در پایان از خدا میخواهیم که در این انتخابات هر چه به خیر و مصلحت کشور است، رقم بخورد.
ثبت دیدگاه