گروه سیاسی خبرگزاری فارس، جو بایدن رئیسجمهور آمریکا روز چهارشنبه به غرب آسیا سفر کرد؛ وی در سفر خود به این منطقه در ابتدا به سرزمین های اشغالی رفت و با مقامهای رژیم صهیونیستی دیدار کرد.
رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در ادامه این سفر در عربستان سعودی با ملک سلمان بن عبدالعزیز آل سعود و محمد بن سلمان ولیعهد این کشور دیدار خواهد کرد و سپس در نشست سران کشورهای عربستان سعودی، کویت، بحرین، امارات متحده عربی، قطر و عمان و سه کشور عراق، اردن و مصر در شهر جده شرکت می کند. وی گفته در این سفر به دنبال ایجاد ثبات در منطقه است اما کارشناسان، ایجاد ائتلاف محور سازش با رژیم صهیونیستی، فروش سلاح به عربستان و عادی سازی روابط برخی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی را از مهم ترین اهداف سفر بایدن به غرب آسیا عنوان کرده اند.
در همین راستا با مهدی مطهرنیا تحلیلگر مسائل بین الملل به گفت وگو نشستیم. مطهرنیا در این گفت وگو با تاکید بر تلاش آمریکاییها برای ایجاد یک ائتلاف علیه ایران معتقد بود که سفر بایدن به منطقه در پی ایجاد یک حرکت محاصره گونه در ارتباط با ایران است. مشروح این گفت وگو در ادامه آمده است:
* ایجاد ائتلاف منطقهای علیه ایران یک دهه است که در دستور کار آمریکا قرار دارد
فارس: با توجه به وضعیت کنونی منطقه غرب آسیا، سفر جو بایدن رئیس جمهور آمریکا به منطقه را چگونه تحلیل و ارزیابی می کنید؟ و بایدن در این سفر چه اهدافی را دنبال خواهد کرد؟
مسئله ایجاد یک ائتلاف منطقه ای علیه تهران نه اکنون، بلکه یک دهه است که در دستور کار ایالات متحده آمریکا قرار دارد؛ استارت این تصمیمات هم از زمان دوران اوباما خورده شد و منشأ آن از ناتوی عربی سخن به میان آورد؛ لبه تکمیل کننده آن را ملک عبدالله اردنی تحت عنوان هلال شیعه مطرح کرد تا با ایجاد ایران هراسی در منطقه، زمینه های همگرایی ائتلافی سازش را فراهم کند.
* برجام برای تبدیل ایران از یک بازیگر انقلابی به یک بازیگر عادی در نظام بین الملل بود
بعد توافق برجام در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵ آمریکایی ها با وجود توافقنامه در پی محدودکردن همکاری های بین المللی با ایران و محاصره منطقهای تهران باقی ماندند، چرا که ایران نپذیرفت از برجام یک به برجام های دیگر برود؛ برجام اساساً برنامه جامع اقدام مشترک برای محدودسازی تهران در جهت تبدیل آن از یک بازیگر انقلابی به بازیگری عادی در نظم منطقه ای و نظام بین الملل بود.
بر همین اساس این دکترین در دستور کار قرار گرفت که همکاری های بین المللی با ایران محدود و محاصره منطقه ای تهران انجام شود؛ با آمدن ترامپ این موضوع تشدید شد و تلاویو و آمریکا به هم نزدیک شدند و از طرف دیگر پایتختهای کشورهای عربی قرابت بیشتری با همدیگر و از سوی دیگر با آمریکا پیدا کردند.
در سال ۲۰۱۸ سیاست های انگلیس تغییر کرد؛ خروج از برگزیت، نزدیک شدن بیشتر به آمریکا و سیاست های آمریکا از نمونه های آن بود؛ در نهایت ما شاهد شکل گیری وضعیتی بودیم که به خروج از برجام انجامید.
* آمریکایی ها در پی ایجاد ائتلاف سازش هستند
فارس: به نظر شما ائتلاف سازش تا چه میزان می تواند امنیت کشورهای عربی را تامین کند؟
آمریکاییها در پی ایجاد یک ائتلاف در منطقه هستند. آمریکایی ها در پی ایجاد ائتلاف سازش هستند که طی آن غرب را در میانه قرار دهند تا از این طریق بتوانند رهبری کار را بر عهده بگیرند و از طرف دیگر اسرائیل مدیریت انجام آن و کشورهای عربی هم پشتیبانی آن را بر عهده بگیرند.
* آمریکاییها می خواهند «جبهه موافقت» را در برابر «جبهه مقاومت» ایجاد کنند
از سال ۹۰ اعلام کردم که آمریکایی ها به دنبال این هستند که یک «جبهه موافقت» در برابر «جبهه مقاومت» ایجاد کنند و بدین ترتیب با بزرگنمایی قدرت ایران تحت لوای تئوری جنگ های نامتعادل، زمینه هایی را فراهم کنند تا بتوانند از آن بهره ببرند و با ایجاد یک جنگ رسانهای و عملیات روانی معطوف به ایجاد یک جنگ روانی برای آماده سازی در جهت جنگ میدانی احتمالی وارد عمل شوند.
جبهه موافقت به هر طریق در حال شکل گیری است؛ صلح ابراهیم و مسائلی که در این مسیر رخ داد همه این ها نشان دهنده این است که آمریکایی ها تلاش کردند اسرائیل را از تارگت ( شرکت خرده فروشی آمریکایی) و هدف حرکتی کشورهای اسلامی خارج و با افزایش ایران هراسی در منطقه و گسترش اسلام هراسی در حوزه نظام بین الملل و تلفیق آن در داخل منطقه به گونه ای عمل کنند که اکنون اسرائیل با بسیاری از پایتخت های کشورهای عربی و اسلامی ارتباط بسیار تنگاتنگ پیدا کرده است؛ اگر چه برخی از آن ها هنوز به ظاهر آن را اعلام نکرده اند، اما در باطن این ارتباطات انجام گرفته است و در حال عینی تر شدن هستند.
* سفر بایدن به منطقه در پی ایجاد یک حرکت محاصره گونه در ارتباط با ایران است
سفر بایدن به منطقه با توجه به حل و فصل مسائل ریاض و واشنگتن از یک سو و مسائل مربوط به تلاویو و واشنگتن از سوی دیگر، در پی ایجاد یک حرکت محاصره گونه در ارتباط با تهران است.
* برخی دولت های عربی تاسیس خود را مدیون قدرتهای بیرونی در منطقه هستند
درباره تکیه و اعتماد برخی از کشورهای عربی منطقه به آمریکا جهت تامین امنیت شان و تاثیر حضور آمریکا در امنیت منطقه غرب آسیا هم باید بپذیریم که رژیمهای حاکم بر کشورهای عربی، رژیمهای فاقد ویژگیهای دولت مدرن هستند و در واقع اکثر این رژیم ها رژیم هایی هستند که از منظر سنتی اداره می شوند؛ خاندان آل سعود تلاش دارد که دولت سنتی خود را تحت لوای اصلاحات جدیدی که به انجام می رساند، به یک دولت مدرن تبدیل کند.
از منظر تاریخی نیز این دولت ها اساساً تاسیس خود را مدیون فعل و انفعالات ناشی از عملکرد قدرت های بیرونی در منطقه هستند؛ شکل گیری بسیاری از کشورهای عربی ناشی از دخالت قدرت های بزرگ در منطقه است که مسلماً این با ایرانی که سال ها تمدن و فرهنگ و پیشینه تاریخی کهنی در بین تمدن های جهان دارد متمایز است؛ لذا دولت های کشورهای عربی از منظر طبیعی در بستر این حرکت تاریخی این وابستگی را با خود حمل می کنند و تلاش می کنند این پیوستگی را در برهه های گوناگون به نفع خود حجیم و کم حجم کنند.
گاهی می بینیم که بین پایتخت های کشورهای عربی و قدرتی مانند آمریکا تضامن هایی پیش می آید ولی این تضامن ها هیچ گاه به تعارض و تصادم نمی انجامد؛ ماجرای خاشقجی نمونه معنادار و نزدیکی در این زمینه است؛ لذا این عنوان که بخواهیم این کشورهای عربی از آمریکا دور شوند یک نگرش آرزومندانه است.
* پیوستگی تاریخی کشورهای عربی با قدرتهای فرامنطقهای جریان مستمر دارد
فارس: آیا تکیه کشورهای عربی به آمریکا یک اشتباه محاسباتی نیست؟ چرا کشورهای عربی به دنبال امنیت بومی نمی روند؟
متن و بطن پیوستگی تاریخی برخی کشورهای عربی با قدرت های فرامنطقه ای از منظر تاسیسی و تکوینی جریان مستمر دارد و بر همین اساس باید واقعیت صحنه سیاست را قبول کنیم؛ در واقعیت همواره این پیوستگی و وابستگی میان دولت های عربی و قدرت های بزرگ جهانی از این جهت وجود داشته است و آن ها سعی کردند از آن به عنوان یک فرصت در جهت توسعه ملی و ایجاد قدرت برای خود در درون منطقه استفاده کنند و از اینکه بخواهند خود را نزدیک به پایتخت کشورهای بزرگ جهانی به ویژه آمریکا معرفی کنند، ابایی ندارند.
در ایران به دلیل فرهنگ سیاسی حاکم بر کشور، پیوستگی با قدرت های بزرگ بین المللی یک ضد ارزش است؛ این در حالی است که در کشورهای عربی پیوستگی خود را با یک قدرت منطقه ای و فرامنطقه ای پنهان نمی کنند و آن را آشکارا بیان می کنند، چرا که آن را نه تنها یک ضد ارزش بلکه آن را یک ارزش سیاسی در جهت جلب حمایت توانمندی های خود قلمداد می کنند.
از نگاه ملک عبدالله یا بن سلمان و یا دیگر روسای جمهور و پادشان کشورهای عربی تکیه به آمریکا اشتباه محاسباتی نیست؛ آنچه که مسلم است در یک گفتمان ارزشمدار دینی و انقلابی هر گونه وابستگی به قدرت های بزرگ بین اللملی ضد ارزش است، اما در یک گفتمان سیاسی عملگرای وابسته محور در جهت تقویت جایگاه قدرت خاندان حاکم آیا اینگونه تلقی خواهد شد؟ لذا باید با توجه به این موضوع از دریچه واقعیت سیاسی به موضوعات نگاه کرد؛ واقعیت سیاسی این است که هر چه کشوری مستقل تر باشد و به هیچ قدرت بیرونی جز قدرت ملت خود تکیه نداشته باشد، امری بسیار بسیار مثبت و مبارک تلقی می شود اما آیا واقعیت امر منطبق با این مواقعیت است، پاسخ منفی است.
اگر امر واقع بیرونی را ببینیم این دولتها نسبت به این وابستگی یک نگاه مثبت داشته و همواره سعی کرده اند که آن را حفظ و گسترش دهند.
انتهای پیام/
ثبت دیدگاه