جمعه, ۱۸ آبان , ۱۴۰۳ ساعت ×
پ
پ



به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، علی انسانی در این شعر آورده است:

چشم پدر به راه بود ای پسر بیا

تا جان نرفته از تن او زودتر بیا

از پشت ابرای قمر فاطمی درآی‏

تا شب به در رود چون فروغ سحر بیا

هم صاحب‌الزمانی و هم صاحب عزا

بهر نماز بر تن پاک پدر بیا

افتاد جام آب ز بس دست لرزه داشت‏

در پیکرش نمانده توانی دیگر بیا

در احتضار باشد و چشم انتظار تست‏

بازست این دو پنجره بر ره ز در بیا

بی‌‏اشک مردم از پی تشییع آمدند

خاکی نمانده شیعه چه ریزی به سر بیا

صاحب عزا به ختم حضورش مسلم است‏

مردم تمام منتظر ای منتظر بیا

پاره، جگر شده‌ست و جگرپاره‏

ای پاره‌ی جگر بر پاره‌جگر بیا



منبع

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.