پنجشنبه, ۶ دی , ۱۴۰۳ ساعت ×
پ
پ



خبرگزاری کتاب ایران (ایبنافاطمه فتحعلی: نمی‌دانم چه زمانی اسم «وُریا» به چشمم آمد؛ اما خوب به خاطر دارم یادداشتی درباره این کتاب می‌خواندم که وجودم را در حریر پوشاند و ذوق مرا برانگیخت تا به سمت این کتاب بروم. مسئله اصلی اینجا بود که هر جا را گشتم، حضوری و حتی از طریق سایت‌های مختلف نتوانستم آن را بیابم و چشم‌انتظار اعلام موجودی سایت‌ها بودم. این‌ها را گفتم که بگویم «وریا» را اگر چندین‌سال هم طول کشید تا پیدا کنید، بی‌خیال نشوید و ادامه دهید؛ چون این کتاب ارزشش را دارد! شاید هم این‌ها را گفتم که بگویم کاش نشر «آرما» توزیع این کتاب را گسترده‌تر کند؛ کتاب به این خوبی چرا باید کمیاب باشد؟!

 

اما «وریا» شاید از آسمان به زمین افتاده و در قفسه‌های کتابخانه‌ها و کتابفروشی‌ها نشسته باشد؛ اصلا انگار خداوند «وریا» را صورتی کرده و در آن نور، سرشار کرده و برایمان پایین فرستاده است که بگوید در جست‌‌وجوی چه هستید؟! نور من اینجاست!

«وریا» قصه دختری نوجوان است که در مقطع دبیرستان مشغول تحصیل است؛ اما به عقیده من این کتاب، قصه واقعی و حقیقی هر روز ما نوجوانان است؛ واضح و عمیق. در این کتاب روح‌انگیز، شخصیت اصلی قصه، از نیمکت‌نشین‌های دبیرستان می‌گوید و آن‌ها را به صورت گروهی در کتاب می‌چیند و درباره‌شان سخن می‌گوید و هر گروه را با واژه‌هایش به ما نشان می‌دهد که با زندگی در دبیرستان می‌فهمی تمام نگرش‌های این نوجوان به وقوع پیوسته است.

قسمتی که برایم جذاب بود و ممکن است برای شما هم جذاب باشد نقد به سیستم آموزش و پرورش بود که در کتاب‌های نوجوان دیگر این موضوع را ندیده بودم و اینجا با نقدی که حرف عده زیادی از ما نوجوانان بود مواجه شدم؛ نقدی که در عین سادگی و حقیقی بودن، بسیار واضح و عینی بود! در کتاب «وریا» پابه‌پای دخترک نوجوان به کتابفروشی‌ها و کتابخانه‌ها سر می‌زنید و در این میان با چند کتاب دیگر آشنا می‌شوید که در لیست کتاب‌هایی قرار می‌گیرند که خواندن‌شان الزامی است و بعد از اتمام این کتاب، به سمت خواندن‌شان قدم برمی‌دارید، با دخترک نوجوان زیر باران قدم می‌زنید و به حرف‌های پدرومادری که دوست‌تر از دوست برایت هستند فکر می‌کنید. به حرف‌های معلم تازه‌واردی که خط خوشش زمزمه تمام بچه‌های دبیرستان است فکر می‌کنید و به هر آنچه که ذهن‌تان را درگیر کرده می‌نگرید!

این کتاب شما را با یک نوجوان پژوهشگر مواجه می‌کند که خود این مواجه آغاز راهی است برای تشویق شما به سمت پژوهش؛ پژوهش‌هایی که ذهن پرسشگر هر نوجوانی را به سمت خود می‌کشد و رها نمی‌کند. «وریا» در حقیقت دختر نوجوان جست‌و‌جو‌گری در میان واژه‌هاست و همین ارتباط عمیق با واژه‌ها و شهر خیال است که قلب‌ شما را به قلب‌ این کتاب و شخصیت اصلی‌اش گره می‌زند و رهایی دستان‌تان را غیرممکن می‌سازد.

این نویسنده‌ها هستند که به کتاب‌ها و شخصیت‌ آن‌ها قلب می‌دهند و «وریا» هم از این قائده مستثنا نیست. خانم سیده‌زهرا محمدی، نویسنده کتاب «وریا» است که با قلب‌ و قلم‌شان، به این کتاب قلبی سرشار از عشق و نور بخشیده‌اند و آن را در دستان ما قرار داده‌اند؛ اما این قلبی که به «وریا» بخشیده‌اند کتاب را در دستان ما ابدی خواهد کرد و قلب‌مان، کتاب را در گوشه‌ای دنج تا ابد نگه خواهد داشت! این را هم نباید از قلم انداخت که تصویرگری این کتاب خودش کاملا گویای ملیح بودن کتاب و‌ وجود واژه‌هایی از جنس حریر است که گاهی برایتان حل شدن در رنگ صورتی کتاب آرزو می‌شود. این کتاب را با قلم نورانی و رایحه‌انگیز خانم سیده‌زهرا محمدی می‌توانید بخوانید یا بهتر بگویم می‌توانید آن را گوشه قلب‌تان بنشانید.



منبع

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.