خبرگزاری فارس – سودابه رنجبر: مرد مثل همیشه بساط صبحانه را روی میز چیده و منتظر است که همسرش چای بریزد. در این انتظار چنددقیقهای با یکدست موهای جوگندمیاش را برس میزند و با دست دیگر کانال گروههای خانوادگی در گوشی همراهش را بالا و پایین میکند. شادباشها است که سرازیر میشوند «روز عشق مبارک»، «روز ولنتاین مبارک» بهمحض دیدن این جملهها لبخند میدود روی صورتش و نگاهی عاشقانه به همسرش میاندازد که به او نزدیک میشود تا فنجان چای را روی میز بگذارد. مرد جلوی چشم بچهها که لقمههایشان را در بشقاب چیدهاند و منتظرند تا مامان با شیر گرم سر میز بنشیند با صدایی گرم میگوید: «خانم ام، روز عشق مبارک» زن نگاهی میاندازد؛ قبل از اینکه مجالی برای حرف زدن پیدا کند میدود به سمت اجاقگاز، محتوی شیر داغ کن پفکرده و بالاآمده تا مثل عشق خانم و آقا از سر برود. زن میدود، اما میخندد و میدود. با همه نفس، به شیر در حال سرریز شدن فوت میکند که شیر بنشیند. بریدهبریده میگوید: «عشق ما همیشگی است. همهروزهای سال ما عاشقیم. حالا فکرش را بکن هرروزمان عشق باشد و فردا هم روز پدر. چه میشود؟!» لبخند پهن صورت مرد میشود بچهها هم میخندند و لقمهها را به دهان میگذارند. حالا فنجانهای شیر در دست بچههاست. و مرتب میگویند: «مامان فردا روز پدرِ؟ مامان جشن میگیریم؟»
نامگذاری یک روز از سال بهعنوان روز عشق و روز ولنتاین اگرچه از فرهنگ کشورهای غرب به کشورمان سرایت کرده است، اما در برخی موارد شاهد هستیم بهقدری بحث تبلیغاتی آن از طریق شبکههای اجتماعی گسترده شده است که توقع تبریک و خرید هدیه در این روز نهتنها بین زوجهای جوان بلکه بین زوجهای که سالها کنار هم زندگی کردهاند نیز ایجاد شده است. درحالیکه این روز و این واژه برای فرهنگ غنی ایرانی و اسلامی واژهای کاملاً توخالی است. برای ما و خانوادههایمان که همیشه مملو از عشق بودهایم و آن چیزی که از فرهنگ غرب به ما سرایت کرده است خالی از حس روحانی و معنوی است. روند داستان کوتاهی که در چند سطر بالا بیان شد. اگرچه مشکلی برای این زوج ایجاد نکرد و توانستند به مسیر درستی هدایت شود، اما هستند زوجهایی که در این روز از هم توقع عشقورزی پیدا میکنند آنهم در بستر فرهنگ غربی. به همین منظور و برای تحلیل این اتفاقها بین زوجها، گفتوگویی را «مهدی ناجی عظیمی» استاد دانشگاه و زوج درمانگر ترتیب دادیم تا از ارتباط سالم یک زوج موفق و همچنین مفهوم عشق و چگونگی ابراز آن بگوید، با ماهمراه باشید.
*شما بهعنوان یک زوج درمانگر نظرتان راجع به این توقعاتی که برخی زوجها از هم دارند که روز عشق را به یکدیگر تبریک بگویند و اگر نگویند اینطور تفسیر میکنند که یکدیگر را فراموش کردهاند چیست؟
در فرهنگ ما عشق ورزیدن به یک روز خلاصه نمیشود. ازدواج صورت میگیرد تا در تمام ۳۶۵ روز سال زن و مرد از حس عاطفی پر شوند. باید عشق و عاطفه همیشه بین زن و مرد جاری و ساری باشد. حتی وقتی از هم ناراحت هستند. ازدواج برای رسیدن به یک رابطه عاطفی شکل میگیرد و البته در کنار خردورزی و البته این روابط عاطفی است که همیشه زندگی را پایدار نگه میدارد و اگر این رابطه را از زوجها بگیریم. فقط یک سری کارهایی میماند که به آن میگویند انجاموظیفه و اگر همه زندگی بر اساس خردورزی و بر پایه عقل و منطق پیش برود چیزی از یک رابطه عاطفی در یک زندگی باقی نمیماند و به شیوه صحیحی این ارتباط پیش نمیرود. در ازدواج نمیتوان گفت تو درازای لطفی که به من میکنی من هم این کار را انجام میدهم این اساس یک زندگی مثبت و عاطفی نیست و خوشبختانه در فرهنگ اصیل ما نمیتوان عشق را به یک روز نسبت داد.
*اگر مصداقی صحبت کنیم چطور میتوانیم عوارض این فرهنگ غربی را برای زوجهای جوان بیشتر بازکنیم؟
تکتک ما وقتی به دنیا میآییم عشق را در آغوش مادر تجربه میکنیم. در همه زندگی تلاش میکنیم عشق را در وجود خودمان پرورش بدهیم. احساس محبت و احساس دوست داشته شدن را در خودمان ایجاد میکنیم. حالا تصور کنید با این عشق مادر میشویم، پدر میشویم. پدربزرگ و مادربزرگ میشویم در همه این دوران به عزیزانمان عشق میورزیم حالا این فقر فرهنگی نیست که عشق را به یک روز خلاصه کنیم؟ این اتفاق جفا به دوران کودکی خودمان است و حتی جفا به کودکانمان. در تفسیر ولنتاین و روز عشق غربیها، فقط به احساس بین دختران و پسرانی خلاصه میشود که یک رابطه عشقی و رمانتیک دارند. در غرب نگاه بیشتر صرف جسمانی است درحالیکه عشق در فرهنگ ایرانی ما شکل و بوی روحانی دارد و در یک رابطه عالی و یک رابطه خوشایند صمیمیت و تعهد است که شکل میگیرد و از رمانتیک بودن فاصله میگیرد. فرهنگ غرب بخش روحانی عشق را نادیده میگیرد ما معتقدیم که عشق جریان دارد و راه روشی است که سیر تکامل را طی میکند و آن را در یک روز خاص و رابطه خاص محدود نمیکنیم. دراین صورت بازهم میگویم. به انسانیت جفا کردیم از عشقورزی در رابطه با همسر گرفته تا عشق به خود، عشق به پدر و مادر و عشق به فرزند و اجتماع. همه اینها میتواند ابعاد شخصیتی ما را رشد دهد. نباید عشق را به یک روز خاص و به یک ارتباط خاص تنزل داد. عشق همان است که ابتدا در آغوش مادر رشد میکند و در آخربه حرمت همان عشق فرزندان و نوهها زیر تابوت را میگیرند. ما معتقدیم عشق همیشه جریان دارد.
*اگر بخواهیم راهکار بدهیم که زوجها چطور میتوانند عشق ورزیدن را عملیاتی کنند و به قول شما در ۳۶۵ روز عاشقی کنند چه میگویید؟
اولین راهکار برای رسیدن به عشقورزی تغییر باورها است. وقتی قصد ازدواج داریم و در حال شروع یک رابطه هستیم باید این رابطه بر پایهیک ارتباط بیدریغ باشد و نه دوست داشتن معامله گرانه؛ مثل گذاشتن شرط و شروط. اگر این ملاحظه را داشته باشیم خیلی راحتتر و صمیمانهتر میتوانیم رابطهمان را ادامه دهیم، اما برخی زوجها بر اساس نیازهای پاتولوژی وارد رابطه ازدواج میشوند. که اصطلاحاً به این زوجها میگوییم ازدواج آنها کودکانه است. دقیقاً مثل وقتیکه دو کودک میخواهند یک بازی را باهم شروع کنند یکی از کودکها میگوید عروسکت را بده به من، من هم عروسکم را به تو میدهم یا ماشینت را به من بده من هم ماشینم را به تو میدهم، اما اینیک ازدواج کودکانه است. حالا نیاز است که یک ازدواج بالغانه صورت بگیرد تا عشقورزی درآن دیده شود.
*تعریف شما از ازدواج بالغانه چیست؟
وقتی طرفین ازدواج، بیدریغ ببخشند ازدواج بالغانه شکلگرفته است. مثلاینکه بگوییم من آنچه شما دوست دارید را دوست دارم ولو اینکه آن چیز موردعلاقه من نباشد. مثلاً من دوچرخهسواری را دوست ندارم، اما چون طرف من دوچرخه را دوست دارد من هم به خواسته او احترام میگذارم. یا اینکه من مبل صورتی دوست ندارم اما چون طرف ازدواج من مبل صورتی دوست دارد من هم دوست دارم. اینیک رابطه سالم است چون ازدواج بر اساس خوشحال کردن طرفین ازدواج صورت میگیرد. و این ازدواج بالغانه است.
*به نظر شما اگر یکطرف مرتب نسبت به دوستداشتنیهای طرف مقابل کوتاه بیاید چطور؟ این باور شکل نمیگیرد «که اگر زیاد باشی زیادی میشوی» درواقع توقع بیجا شکل نمیگیرد؟
مشکل همین باور اشتباه است. اینکه اگر زیاد باشی زیادی میشوی کاملاً اشتباه است؛ همان معامله و چرتکهاندازی شکلگرفته است. طرفین به خردورزی افراطی رسیدهاند و چنین باورهایی در آنها به وجود میآید. متأسفانه بسیاری از روانشناسان این باور را قبول دارند و آن را بهصورت منطقی میپذیرند و در مراجعهکنندگان خود این باور را به وجود میآورند که اگر محبت بیدریغ داشته باشید ممکن است توقع بیشتر و بیشتر شود و در اصطلاح طرف مقابل پررو شود.
*حالا من این سؤال را میپرسم واقعاً بامحبت بیدریغ و بدون چشمداشت طرف مقابل پررو نمیشود؟
باور غلط همینجاست. اگر بخواهیم بررسی کنیم که چرا این باور غلط است. دو سؤال را مطرح میکنم و مخاطبان جواب این سؤالها را در ذهنشان مرور کنند تا به جواب قانعکنندهای برسند. سؤال اول اینکه شما به این فکر میکنید که مراقب باشید خیلی محبت نکنید چون در این صورت طرف مقابل پررو میشود و با این طرز فکر زندگیتان را شروع کنید به نظر شما با این باوری که هرروز در شما قویتر میشود آیا طرف مقابلتان بیکار مینشیند؟ او هم این باور را در خودش قوی میکند واو هم مثل تو فکر میکند حالا کار بهجایی رسیده است که هر دو شما مراقبید که طرف مقابلتان پررو نشود. چه اتفاقی میافتد؟ در ابتدا جدایی عاطفی رخ میدهد. هر طرف منتظر است یک محبتی را بگیرد تا محبتی را بدهد و این یعنی چرتکه انداختن در یک رابطه. مثلاینکه من سلام کردم و او باید سلام کند تا من احوالپرسی کنم اگر او بعد از سلام من احوالپرسی نکند احساس میکنم تحقیرشدهام و در مقابل او کوچکشدهام.این ذهنیت غلط در بسیاری از ازدواجهایی که به بنبست میخورند به وجود میآید، چون در یک رابطه رقابتی قرار میگیرند و همیشه در رقابت یک بازنده و یک برنده داریم و زندگی برای هر یک تبدیل میشود به یک بازی بردوباخت که هیچ پیروزی برای دو طرف وجود ندارد و زندگی با این تفکر همان اول از هم میپاشد.
و سؤال دوم چیست؟
بحث را یکبار دیگر تکرار میکنم اینکه اگر من بیدریغ محبت کنم طرف مقابلم توقعش از من چند برابر نمیشود؟ سؤال دوم این است چرا ما عاشق رمانهای عاشقانه هستیم؟ چرا نسبت به شخصی که در فیلم و یا در رمانهای عاشقانه، شخصیت اول عشقورزی است علاقه نشان میدهیم؟ چرا افرادی که از خودشان گذشت و ایثار دارند مقبول همگان هستند؟ چرا وقتی شاهد محبت بیدریغ دیگران نسبت افراد میشویم آنقدر او را تأیید میکنیم؟ وقتی میبینیم برخی بیدریغ میبخشند با خودمان میگوییم چه خوب که چنین آدمهای هنوز هستند. میدانید چرا؟ چون ما در فطرت و درونمان چنین ویژگیهایی نهادینهشده است. وقتی برای شخصی در خیابان مشکلی پیش میآید مثلاً تصادف میکند اندکی از آدمها جلو میآیند به اورژانس زنگ میزنند و آب به دهان فرد مجروح میریزند و بیدریغ از وقت و انرژی خود میگذرند تا احوال فردی که اصلاً او را نمیشناسند بهتر شود. همه ما که از دور او را میبینیم دوستش داریم چون بیدریغ بخشیده است. ما عاشق این آدمها میشویم. حالا تصور کنید این رابطه در زندگی و در ازدواج شکل بگیرد چقدر زندگی برای طرفین لذتبخش میشود. بهترین احساسی است که میتواند بین یک زوج وجود داشته باشد.
*حالا چطور میتوان زوجها را متوجه کرد که باورها و سبکهای زندگی کهن را احیا کنند؟ همان باورهایی که مردان و زنان را تا کهنسالی عاشق هم نگه میداشت.
زوجها باید خودشان و طرف مقابلشان را باور داشته باشند بیدریغ به هم محبت کنند و به اصالت پدربزرگها و مادربزرگهایشان رجوع کنند این حس و حالهای زودگذر یکروزه خیلیها را به پوچی میرساند وقتی بخش روحانی عشق به بخش جسمانی و لذت جسمانی و لامسه تبدیل شود چیزی برای دفاع باقی نمیگذارد. هنوز هم جوانهایی داریم که این باورهای مثبت را در خودشان رشد میدهند جوانها باید درک کنند ازدواج و عشق چه معنایی دارد؟ هر چیزی عشق است یا نه؟ باید یاد بگیرند در یک رابطه عاطفی و عاشقانه خود واقعیشان باشند. باید ماسک را از چهره برداشت. زندگیهایی که عشق را به یک روز بسنده میکند چیزی جزی تظاهر به عشق نیست. و این تظاهر بیشترین صدمه را به افراد میرساند به دنبال پیدا کردن معنای واقعی عشق در بستر خانواده باشیم.
انتهای پیام/
شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید
این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
ثبت دیدگاه